شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم نخست: تحری حقیقت و ترک تقالید: دیدگاه دوم: آیا مؤسّسان بهاییت، حقجو و حقپذیرند؟ صص 27-57
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
ص 27
آیا مؤسّسان بهاییت، حقجو و حقپذیرند؟
آیا بهاییان و در رأس آنها رهبرانشان حقیقتجویی و حقیقتپذیری را رواج دادهاند یا برعکس کوشیدهاند حقیقت را پنهان و کتمان کنند؟
1- دیدگاه دوگانه بهاییت درباره ی عقل و علم
طبیعتاً برای تحرّی حقیقت، نخست باید تحقیق و تفحّص کرد، سپس با استمداد از علم و عقل، حقیقت را یافت و در عمل به آن کوشید. جالب این است که از نظر بهاءالله عقل و علم هر دو مردودند مگر اینکه انسان بهایی شود و معیار عاقل و عالم بودن پذیرش بهاییت است. او دربارهی عقل میگوید:
«میزان کلّیه اینمقام است که ذکر شد هر نفسی بآن فائز شد یعنی مشرق ظهور را شناخت و ادراک نمود او در کتاب الهی از عقلا مذکور و مسطور و من دون آن جاهل اگر چه بزعم خود خود را دارای عقول عالم شمرد.»[1]
ص 28
در جای دیگر ادعا میکند که هر که تعالیمش را انکار کند کلا عقل ندارد:
«بعضی عقول شاید که بعضی حدودات مذکوره در کتب الهیه را لاجل عدم اطّلاع بر مصالح مکنونه در آن تصدیق ننمایند و لکن آنچه از قلم قدم در این ظهور اعظم در اجتماع و اتّحاد و اخلاق و آداب و اشتغال بما ینتفع به النّاس جاری شده احدی انکار ننموده و نمینماید مگر آنکه بالمرّه از عقل محروم باشد.»[2]
نمونه ی دیگر این نگرش را میتوان در بحث معرفت خدا مشاهده نمود. بهاءالله و عبدالبهاء هر دو اعلام میکنند که معرفت خداوند توسط عقل حاصل میشود:
«در کتاب پروردگار تو و پروردگار عالمیان اوّل نعمتی که بهیکل انسانی عنایت شد خرد (عقل) بوده و هست و مقصود از او عرفان حق جلّ جلاله بوده.»[3]
«اگر عرفان الهی خواهی ... ببراهین عقلی و نقلی مراجعت کن.»[4]
ص 29
اما بهاءالله در خطاب به بابیانی که حاضر به پذیرش ادعاهای او نیستند رسما اعلام میکند که عقل آنها معیاری برای معرفت خداوند نیست:
«بدان الیوم آن چه به عقلت رسیده و برسد یا به عقول فوق تو و دون تو ادراك شود، هیچ یك میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود.»[5]
از نظر بهاءالله عقل تنها وقتی ابزاری مفید محسوب خواهد شد که از آن برای پذیرش بهاییت استفاده شود و در دست غیر بهاییان و منکرین بهاءالله بی فایده است. بهاءالله عبارات قابل تأمّل مشابهی دربارهی علم و دانش دارد:
«الیوم اطلاق اسم عالم بر احدی نخواهد شد مگر آن نفوسی که بقمیص ایمان امر بدیع مزین شده اند.»[6]
«اگر نفسی الیوم بجمیع علوم ارض احاطه نماید و در کلمه بلی توقّف کند لدی الحقّ مذکور نه و از اجهل ناس محسوب (به بیان سادهتر: اگر امروزه کسی به همهی علوم زمین اشراف داشته باشد، اما بهاییت را نپذیرد، نزد خدا جاهلترین مردمان خواهد بود).»[7]
ص 30
آیا این جملات مؤسس بهاییت با بحث حقیقت طلبی و تحرّی حقیقت همخوانی دارند؟ آیا بهاییان، آن هنگام که در حال تبلیغ آیین خویش هستند، به مستمعان خویش خواهند گفت پیامبرشان غیر بهاییان را جاهل میداند؟ البته که نه!
در عوض، عبدالبهاء به شدت به مبلّغان توصیه میکند که مراقب رفتار خویش باشند تا اثرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشند. وی میگوید:
«تعالیم الهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود و بجهالت نسبت داد که تو ندانی و من دانم بلکه باید بجمیع نفوس بنظر احترام نظر کرد و در بیان و دلالت بطرز تحرّی حقیقت مکالمه نمود که بیائید مسائلی چند در میان است تا تحرّی حقیقت نمائیم و ببینیم چگونه و چسان است مبلّغ نباید خویش را دانا و دیگرانرا نادان شمرد این فکر سبب تکبّر گردد و تکبّر سبب عدم تأثّر بلکه باید امتیازی در خود نبیند و با دیگران بنهایت مهربانی و خضوع و خشوع صحبت بدارد این نوع بیان تأثیر کند.»[8]
چگونه است که بهاءالله نسبت جاهل به غیر بهاییان میدهد و پسرش عبدالبهاء، مبلّغان را از توهین و نسبتِ جهالت دادن باز میدارد؟
در بهاییت، چنین تبلیغ میگردد که هر فرد، پس از رسیدن به سن بلوغ (15 سال تمام برای دختران و پسران)[9] باید شخصا عقیدهاش را انتخاب کند. بهاءالله میگوید:
«انسان چون بمقام بلوغ فائز شد باید تفحّص نماید ... بسمع و بصر خود بشنود و ببیند.»[10]
بهاءالله ادعا میکند که سمع و بصر و عقل همگی یکی هستند[11] و برداشتی که از عبارت فوق میشود این است که بهاییان وقتی به سن بلوغ میرسند باید با استفاده از عقلشان به تحرّی
ص 31
حقیقت بپردازند. متاسفانه عبارات دیگر بهاءالله به خوبی نشان میدهند که حقیقت جویی در این مسلک چگونه است و بهاءالله از پیروانش در خواست می کند تا چشم و گوش و عقل خود را تعطیل کنند و بدون چون و چرا، و با کری، کوری و جهالت مطلق حرفهای او را بپذیرند:
«کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا لحن و صوت ملیحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصیب بری و فقیر شو تا از بحر غنای لا یزالم قسمت بی زوال برداری. کور شو یعنی از مشاهدهی غیر جمال من. و کر شو یعنی از استماع کلام غیر من. و جاهل شو یعنی از سوای علم من. تا با چشم پاک و دل طیب و گوش لطیف به ساحت قدسم در آیی.»[12]
او در جای دیگر میگوید:
«هیچ لذتی اعظمتر در امكان خلق نشده كه كسی استماع نماید آیات آن را و بفهمد مراد آن را و لم بم[13] در حق كلمات آن نگوید و مقایسه با كلام غیر او نكند.»[14]
چه زیبا، خداوند حکیم، در قرآن کریم، این کلام بهاءالله را پاسخ داده است:
ص 32
«بگو آیا نابینا و بینا یکساناند؟ آیا نمیاندیشید؟»[15]
این چگونه کشف حقیقتی است که باید کور شد، کر شد، جاهل شد و فقط دل به گفتههای مدّعی حقیقت سپرد تا به ساحت قدسش در آمد؟ آیا جز این است که ایشان حقانیت خود را مفروض و ثابت شده در نظر گرفتهاند؟
با این حساب، هر که طالب حقیقت است، باید هیچ نشنود، هیچ نبیند، تفکر نکند، نیاموزد و تعقل ننماید. لابد در آن هنگام است که به حقیقت ایمان میآورد! وقتی تمامی میزانها و ملاکها و معیارها در کشف حقیقت از فرد گرفته شود، چگونه و با چه وسیلهای حقانیت یا عدم حقانیت بهاییت را دریابد؟ این چگونه تحرّی حقیقتی است که هیچ ابزاری در اختیار فرد نمیگذارد و در نهایت، انتظار ایمان و ایقان دارد؟ مریدان بهاییت، برای کدامین تحرّی حقیقت بر خود و آیینشان میبالند؟
برخلاف آموزههای بهاییان كه میگویند چشم و گوش را ببندید و به علم و عقل و فهم خود پشت پا بزنید، اسلام چنین كسانی را به چهارپایان تشبیه میکند. چرا که با وجود داشتن نعمت عقل و ادراک، از آن استفاده نمیکنند و لذا پستتر از موجوداتی هستند که این قوهی تشخیص آدمی را ندارند. خداوند در قرآن میفرماید:
«ایشان دل دارند اما با آن نمیاندیشند و چشم دارند اما با آن نمینگرند و گوش دارند اما با آن نمیشنوند. اینان مانند چهارپایان، بلكه گمراهتر از آنانند. اینان بهراستی غفلت زدهاند.»[16]
آنانی که با آب و تاب به تبلیغ جوانان غیر بهایی میپردازند، هیچگاه به شنوندگان خویش نمیگویند که نخست تمامی ابزارها و ملاکهای تشخیص حقیقت از فرد سلب میگردد؛ به او
دستور میرسد کور شود، کر شود، تعقل نکند، نقدی نخواند؛ سپس گفتههایی با نام دین الهی، به او عرضه میگردد و با قیافهای حق به جانب از او خواسته میشود خودش هر آنچه را درست میپندارد، برگزیند.
2- تحرّی حقیقت، تجویزی برای غیر بهاییان
عبدالبهاء میگوید:
«موسویان تقالیدی دارند زردشتیان تقالیدی دارند مسیحیان تقالیدی دارند بودائیها تقالیدی دارند هر ملّتی تقالیدی دارد گمان میکند که تقالید خودش حقّ است و تقالید دیگران باطل. مثلاً موسویان گمان میکنند تقالید خودشان حقّ است و تقالید سایرین باطل. ما میخواهیم بفهمیم کدامیک صحیح است جمیع تقالید که صحیح نیست اگر بتقلیدی تمسّک داشته باشیم مانع است که تقالید دیگران را درست تحرّی نمائیم. مثلاً شخصی یهودی چون معتقد و متمسّک بتقالید موسویانست ممکن نیست بفهمد دیگران حقّ هستند پس باید تقالید را بریزد و تحرّی حقیقت بکند و شاید حقّ با دیگران باشد. پس تا ترک تقلید نشود حقیقت جلوه ننماید.»[17]
اما گویا این نسخهای است که فقط برای غیر بهاییان پیچیده شده است. بهاءالله، مریدان را از شنیدن هرگونه نقدی دربارهی بهاییت منع میکند؛ حتی اگر منتقدان با سند و مدرک به نقد بپردازند. او میگوید:
«جمیع احبّاء الله لازم که از هر نفسی که رائحه بغضا از جمالِ عِزِّ ابهی ادراک نمایند از او احتراز جویند اگر چه بکلّ آیات ناطق شود و بکلّ کتب تمسّک جوید الی ان قال عزّ اسمه پس در کمال حفظ خود را حفظ نمایند که مبادا بدام تزویر و حیله گرفتار آیند. این است
ص 34
نصح قلم تقدیر. و در خطاب دیگر میفرماید پس از چنین اشخاص اعراض نمودن اقرب طرق مرضات الهی بوده و خواهد بود چه که نَفَسشان مثل سمّ سرایت کننده است.»[18]
به راستی چرا؟! چگونه میشود مدعی تحرّی حقیقت بود، در حالی که اجازهی خواندن و شنیدن سخنان منتقدین به بهاییت وجود نداشته باشد؟ آیا اگر کسی طالب یافتن حقیقت باشد، نباید اجازهی مطالعهی نقدهای وارد بر بهاییت را داشته باشد؟ چرا یک حقیقتپژوه، نباید از کتب ناقد بهاییت استفاده کند و حق ندارد با کسی در مورد چالشهای بهاییت هم کلام گردد؟
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!
بهاءالله حتی تا آنجا پیش میرود که به پیروانش دستور میدهد به سخنان افراد منکر بهاییت دربارهی خودش و خداوند گوش ندهند:
«بگو: ای قوم، به سخنان مشرکان دربارهی خداوند و مظهر نفس او گوش ندهید. بترسید از روزی که همگی در محضر پروردگار بلند مرتبهی خویش از اعمالشان سوال خواهد شد.»[19]
همان طور که در تعلیم دوم نشان خواهیم داد، لفظ «مشرک» در متون بهایی به غیر بهاییانی اطلاق میشود که به هر دلیل، مقام بهاءالله را انکار میکنند. آیا صحیح است که یک بهایی به
سخنان غیر بهاییان دربارهی خداوند و یا بهاءالله گوش ندهد و آیا این امر با تحرّی حقیقت سازگار است؟
3- دور از دسترس قرار دادن منابع تحری حقیقت درباره ی بهاییت
برای تحقیق و تحرّی حقیقت هر موضوعی، در ابتدا باید دربارهی آن موضوع دانش کافی به دست آوریم و سپس با استفاده از عقل به بررسی آن بپردازیم و در نهایت نتیجهگیری کنیم. اگر یک بهایی بخواهد دربارهی آئینش تحقیق کند از سه طریق میتواند این کار را انجام دهد: اول، استفاده از متون و منابع رسمی بهایی. دوم، استفاده از خاطرات و نقل قولهای افرادی که از نزدیک، سران بهایی را مشاهده کردهاند. سوم، پرس و جو از افرادی که سابقا بهایی بودهاند اما بعدها بهاییت را ترک گفتهاند و یا اینکه از جامعهی بهاییت طرد شدهاند. در اینجا این سوال را مطرح میکنیم که آیا اصلا این امکان وجود دارد که با استفاده از سه منبع ذکر شده، یک بهایی بتواند در مورد دین خود تحقیق کند؟ برای پاسخ به این سوال به بررسی این منابع میپردازیم.
الف- متون رسمی بهایی
از نظر بهاییان، تنها منبع قابل قبول برای تحقیق دربارهی این مسلک، کتب و ترجمههایی هستند که توسط بیت العدل و یا موسسات مورد تایید آن چاپ و منتشر شدهاند. شوقی در نامهای میگوید:
ص 36
«بهاءالله این امر را واضح کرده که تنها آن (متونی) برای دوستان قدرت الزام آوری دارند که به صورت لوح نازل شدهاند. شنیده ها ممکن است جالب توجه باشند اما فاقد اعتبار هستند.»[20]
سوالی که پیش میآید این است که برای تهیه و بررسی متون معتبر و رسمی بهاییت چگونه باید اقدام کرد؟ حقیقت جویان چارهای ندارند جز اینکه از متونی استفاده کنند که با احتیاط تمام توسط بیت العدل انتخاب شدهاند و در دسترس عموم قرار داده شدهاند. مابقی متون معتبر بهایی در آرشیو رسمی بهایی در حیفا نگهداری میشوند و به جز معدودی افراد خاص، کسی اجازهی دسترسی به آن ها را ندارد! نامهی زیر که از سوی بیت العدل نگاشته شده نشان دهندهی حجم وسیع متون رسمی بهایی هستند که تعمّدا از دسترس، خارج نگاه داشته شدهاند:
"دبیرخانه بیت العدل جهانی
ارسال شده توسط ایمیل
6 ژوئن 2013
ای دوست عزیز بهائی،
ایمیل شما به تاریخ 3 آپریل 2013 مبنی بر درخواست آمار متون مقدس در مرکز جهانی بهایی دریافت شد و به دپارتمان تحقیقاتی ارسال شده است. دپارتمان اعلام کرده که جمعآوری و تطبیق متون مقدس، مداوم در حال انجام است و تعداد آنها دائما در حال بازنگری است. تعداد تخمینی متون بهایی منحصر به فرد برابر با مقادیر زیر است:
برای بهاءالله حدود 20000 اثر منحصر به فرد شناسایی شده است. اکثر این متون جمعآوری شده، اما 865 مورد از این متون نازل شده، متنشان در دسترس نیست. اصالت حدود 15000 عدد از این متون تا کنون توسط دفتر آرشیو تایید شدهاند.
ص 37
برای باب بیش از 2000 اثر مجزا شناسایی شدهاند. اکثر این متون گردآوری شدهاند اما 74 مورد از این متون نازل شده، متنشان در دسترس نیست. اصالت حدود 1600 عدد از این آثار تا به امروز تایید شدهاند.
برای عبدالبهاء حدود 30000 اثر منحصر به فرد شناسایی شده است. تمامی این متون گردآوری شده و اصالت بیش از 27000 عدد از آنها مورد تایید قرار گرفته است.
برای شوقی حدود 22000 اثر منحصر به فرد شناسایی گردیده که تمامی این متون گردآوری شده و اصالت اکثر آنها مورد تایید قرار گرفته است.
به صورت تخمینی حدودا ده درصد از متون فوق [فقط] به صورت فوتوکپی موجود است. تنها کسری از تمام این متون، در همان زبان اصلی یا به صورت ترجمه شده به زبانهای غربی چاپ شدهاند. ذکر عدد دقیق [برای تعداد کل متون یا متون چاپ شده] گمراه کننده خواهد بود زیرا بسیاری از آثار چاپ و یا ترجمه نشده، مکاتباتی دربارهی مسائل روزمره و تشویق و ارشادات انفرادی هستند که کمتر مورد توجه عموم قرار خواهند گرفت. مرکز جهانی به صورت فعال، پیگیر برنامهای برای چاپ آثار اصلی شخصیتهای مرکزی این آئین و شوقی است که تاکنون چاپ نشدهاند.
با درودهای محبت آمیز بهایی
بخش دبیرخانه»[21]
ص 38
آثار فوق الذکر مهمترین منبع برای تحرّی حقیقت دربارهی بهاییت هستند. سوال این است که چرا این منابع تاکنون چاپ نشدهاند و چرا محققان اجازهی دسترسی به آنها را ندارند؟ اولین بهانه این است که «بسیاری از این آثار چاپ و یا ترجمه نشده، مکاتباتی دربارهی مسائل روزمره و تشویق و ارشادات انفرادی هستند که کمتر مورد توجه عموم قرار خواهند گرفت.» این بهانه پذیرفتنی نیست زیرا همین نوشتهجات هم میتوانند به حقیقت جویان برای تحرّی حقیقت کمک کنند. مسلما افراد بسیاری وجود دارند که با خواندن این متون به نکات با ارزشی دست خواهند یافت. آیا این سخنان، بهانهای برای خارج از دسترس قرار دادن متون بهایی نیستند؟
دومین بهانهی ایشان نیز این است که «مرکز جهانی به صورت فعال پیگیر برنامهای برای چاپ آثار اصلی شخصیتهای مرکزی این آئین و شوقی است که تاکنون چاپ نشدهاند.» شاید چنین تصور شود که چاپ و انتشار چنین حجم عظیمی از متون و الواح بسیار وقت گیر و نیازمند نیروی انسانی و پشتوانهی مالی بالایی است و دلیل اینکه تنها درصد اندکی از متون رسمی بهایی چاپ شده و در اختیار دیگران قرار گرفته، این است که هنوز منابع مالی و انسانی مورد نیاز برای
ص 39
چنین فعالیتی فراهم نشده است. اما پروفسور جوآن کول[22] نکاتی جالبی در این باره مطرح میکند:
«اگر ترجمه و در دسترس قرار دادن آثار بهاالله هر گونه اولویتی برای بیت العدل داشت، (آنها مسلما این کار را را انجام میدادند) زیرا از منابع عظیمی برای تحقق این امر برخوردارند. کسی که دویست و پنجاه میلیون دلار خرج ساختمان سازی[23] میکند پول مورد نیاز برای پروژههای دیگر را نیز خواهد داشت. اما آنها تصمیمشان بر این است که این پولها را خرج کارهای دیگر کنند. من در یکی از کتابخانهها مجموعهی بزرگی از کتب به نام مجموعه آثار سری آروبیندو دیدم که به زبان بنگالی به همراه ترجمهی انگلیسی بود. آروبیندو مرد هندی مقدسی در قرن بیستم بوده است. جالب این است که در مدت کوتاهی پس از مرگ او، پیروان او موفق شدند «تمام» آثار او را نه تنها چاپ بلکه ترجمه هم بکنند. این در حالی است که پیروان آروبیندو نسبت به بهاییان هم کم تعداد و هم فقیر هستند. اینکه فقط 5 درصد از آثار بهایی تاکنون ترجمه شدهاند یکی از عوارض جانبیِ نبود منابع در جامعهی بهایی نیست، بلکه به خاطر این است که تعمدا منابع مالی صرف کارهای دیگر مانند ساختن عمارتهای بزرگ میشود.»[24]
ص 40
بر اساس این سخنان پروفسور کول، بیت العدل منابع کافی برای چاپ و انتشار متون بهایی را دارد اما تعمدا از این کار سر باز زده و این منابع را خرج امور دیگر میکند. امروزه حقایق دیگری آشکار شدهاند که نشان میدهند اساسا در این موضوع، بحث منابع مالی و انسانی مطرح نیستند و ظاهرا بیت العدل به صورت برنامه ریزی شده قصد دارد این متون منتشر نشوند. چرا که حداقل از سال 1993 میلادی تمام این متون اسکن و تایپ شده و در سیستمهای کامپیوتری نگهداری میشوند:
«برای کمک به بیت العدل برای مراجعه به ارشادات و آموزههای بسیاری که در متون بهایی وجود دارند، از پایگاه داده کامپیوتری استفاده میشود که در آن توصیف تمام الواح و تمام نامههای شوقی به همراه متن تایپ شده تمام این اسناد موجود است. در آیندهی نزدیک، تصویر اصلی تمامی اسناد نیز در این کامپیوتر ذخیره خواهند شد تا نیازی به مراجعه به اصل سند نباشد.»[25]
اگر بیت العدل کمترین نیتی برای انتشار متون بهایی داشت میتوانست همانند متون مذهبی تمام ادیان، این متون را بر روی سایتهای اینترنتی قرار داده یا به صورت سی دی منتشر کند. اما به نظر میرسد بیت العدل با قصدی خاص و از روی عمد، خواهان عدم انتشار این متون است؛ در غیر این صورت چه دلیلی وجود دارد که متون نورانی و حامل ارشادات و هدایات مدعی نبوت و الوهیت را که تنها راه نجات بشریت است از دسترس مردم خارج کند و فقط کسری از آن ها را به صورت دستچین انتشار دهد؟
ص 41
ب- ترجمههای غیر رسمی، متون غیر رسمی، و خاطرات افراد بهایی از بزرگان بهاییت
رهبران و بزرگان بهاییت، منابع غیر رسمی مانند متون ترجمه شدهای که هنوز به تایید بیت العدل نرسیدهاند، خاطرات زائران (بهاییانی که از نزدیک شاهد اعمال، گفتار و رفتار بزرگان بهاییت بودهاند) و متون مشابه را، منابع معتبری برای تحرّی حقیقت محسوب نمی کنند. اگر چه بهاییان اجازهی مطالعهی این منابع را دارند، اما هر برداشتی که از این منابع داشته باشند تنها در صورتی اعتبار دارد که مطابق با اعلام رسمی بیت العدل باشد.
مهم نیست که این گونه نوشتهجات توسط چه کسی نقل میشوند و اعتبار و صداقت آن فرد در چه اندازه است و یا اینکه چند نفر یک موضوع واحد را نقل کردهاند؛ این گونه امور در بهاییت نوعی شایعه محسوب شده و فاقد اعتبار هستند. بیت العدل در نامهای مینویسد:
«دستورات عبدالبهاء و شوقی به وضوح نشان میدهند که نوشتههای زائران، شایعه هستند و اعتبار و قدرت الزام آوری متون مقدس را ندارند ... بعلاوه، این نکته که زائری که دربارهی تجربهاش از (ملاقات با یکی از بزرگان بهایی) مینویسد شخصی معتبر یا مومنی معروف است و یا اینکه عبارات گزارش شده در نوشتههای چند زائر مختلف تکرار شدهاند، به خودی خود باعث معتبر شدن گزارش مورد نظر نمیشوند.»[26]
عبدالبهاء نیز رسما اعلام میکند که این نوشتهجات فاقد اعتبار هستند:
ص 42
«شما در نامه تان دربارهی زائران و یادداشتهای آن ها سوال کرده بودید. هر نقل قولی که توسط یک متن (رسمی) قابل تایید نباشد قابل اطمینان نیست. این نقل قولها حتی اگر درست باشند باعث سردرگمی میشوند. برای اهل بها فقط و فقط متون (رسمی) اعتبار دارند.»[27]
جالب این است که این نوع نوشتهجات، متون، و خاطرات زائران به شدت در تبلیغات بهاییان مورد استفاده قرار میگیرند، اما وقتی نکتهای از درون این متون استخراج میشود که به مذاق آنان خوش نمیآید، به سرعت اعلام میدارند که این متون جزء متون معتبر ما نیستند و قابلیت استدلال ندارند. این دوگانگی و سیاست یک بام و دو هوا، عملا این متون را از منظر تحرّی حقیقت بی فایده میکند و از نقطه نظر بهاییت این متون نمیتوانند برای تحرّی حقیقت مورد استفاده قرار گیرند.آیا علت اصرار بر بی اعتباری این گزارشها، این نیست که شاهدان بهایی در صحبتهایخود، ناخواسته پرده از اعمال و سخنان ننگ آور سران بهاییت بر داشتهاند؟
ج- طرد شدگان و دشمنان بهاییت
همان طور که در قسمت قبلی گفتیم، بهاییان از گوش فرا دادن به سخنان افراد منکر بهاییت در مورد بهاییت منع شدهاند. در فصل بعدی نیز نشان خواهیم داد که بهاییان از هر گونه ارتباط با طرد شدگان به صورت مطلق محرومند. لذا ارتباط مستقیم با این افراد برای تحقیق دربارهی بهاییت امکان پذیر نیست.
ص 43
از طرفی، در بهاییت، خواندن کتبی که طرد شدگان به نگارش در آوردهاند توصیه نمیشود. شوقی به ناحق این افراد را «متنفرین از نور و مبتلایان به جذام معنوی» معرفی کرده است. ضمنا خواندن کتب نوشته شده توسط دشمنان بهاییت تنها برای پاسخ دادن به استدلالات آنها مجاز است:
«بهتر است کتب نوشته شده توسط ناقضین عهد (طرد شدگان) خوانده نشوند، زیرا میتوان گفت آنها متنفرین از نور و مبتلایان به جذام معنوی هستند. اما میتوان کتب دشمنان خوش نیت اما نا آگاه امر (بهاییت) را برای پاسخ دادن به اتهاماتشان مطالعه کرد.»[28]
خلاصه آنکه: اگر چه بهاییان به تبلیغ تحرّی حقیقت میپردازند، اما پیروان خود را از تعامل مستقیم و غیر مستقیم با افراد و منابعی که به تشخیص آنها مناسب نیستند نهی میکنند. این نهیها و محدودیتها با روح تحرّی حقیقت ناسازگارند.
سوالی که بی پاسخ میماند این است که با چنین برخورد بهاییت با متون مذهبی خود، حقیقت جویان چگونه باید در مورد این دین به تحقیق پرداخته و تحرّی حقیقت کنند؟ پیروان بهاییت از ارتباط مستقیم با طرد شدگان و منتقدان بهاییت نهی شدهاند؛ یادداشتها و خاطرات زائران نیز نامعتبر قلمداد شدهاند؛ و در نهایت اکثر متون این گروه در آرشیوهای بیت العدل مخفی نگاه داشته شده و به جز معدودی افراد خاص، کسی به آنها دسترسی ندارد. نتیجه اینکه هیچ راهی برای جستجوی حقیقت بدون سمت گیری دربارهی این آئین وجود ندارد. جالب این است که اینگونه پنهان کردن حقیقت، از گروهی سر زده که اساس دینشان را تحرّی حقیقت قلمداد کرده و گوش فلک را با این شعار کر نمودهاند.
4- مجازات طرد و اخراج، ثمره ی تحری حقیقتی که به مذاق بیت العدل خوش نیاید
فرض کنیم شخصی بهایی با منابع معدودی که بیت العدل اجازهی دسترسی به آنها را داده به نتیجهای برسد که مورد پسند بیت العدل واقع نشود. پافشاری شخص بهایی بر این عقیده موجب اخراج و طرد او از دایرهی بهاییت خواهد شد. به عنوان نمونه اگر کسی با نظر شوقی مخالفت کند به سرعت از جمع اهل بها اخراج میگردد و هیچ بهانهای از او پذیرفته نخواهد شد:
«ایادی امرالله باید بیدار باشند به محض اینكه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانه ای از او قبول ننمایند؛ چه بسیار كه باطل محض، به صورت خیر درآید تا القای شبهات كند.»[29]
آیا همین عبدالبهاء که حکم اخراج و جدایی هم کیش خویش را صادر مینماید، نگفته است:
«محبت سبب حیاتست، جدائی سبب ممات»؟[30]
البته این قانون تنها به معترضان به شوقی محدود نمیشود؛ بلکه شوقی و به تبع او بیت العدل، افراد بسیاری را به این علت که رفتار و گفتار آنها را مناسب قلمداد نکردهاند - حتی وقتی این رفتار و گفتار کاملا مطابق با حقیقت بوده - از جمع اهل بها اخراج و یا طرد روحانی نمودهاند.
امروزه، تعدادی محقق بهایی سرشناس وجود دارند که بعد از اعتراض به بیت العدل و یا بیان نتایج تحقیقاتشان که باب میل بیت العدل نبوده، توسط بیت العدل اخراج شده و یا داوطلبانه این
ص 45
مسلک را ترک گفتهاند. پروفسور جوآن کول، دکتر لیندا والبریدج، دکتر فیروز انارکی، سن مکگلین، و فردریک گلیشر،[31] از جمله این افراد هستند.
آیا اگر کسی نسبت به مسألهای سؤال داشت و برای یافتن حقیقت، به تحقیق و بررسی پرداخت، باید وی را مرتد شمرد و از جمع خویش بیرون کرد؟ آیا مصداق تحرّی حقیقت در آیین بهایی، بستن راه تحقیق بر حقیقت جو و جلوگیری از پرسش و اعتراض او است؟
5- تحریف متون بهایی، نمونه ای عملی از تحری حقیقت در بهاییت
بزرگترین مانع بر سر راه تحرّی حقیقت، پنهان کردن متون و اسناد مورد نیاز برای تحرّی حقیقت نیست، بلکه گمراه نمودن محقّق با تحریف و وارونه جلوه دادن حقیقت است. متاسفانه این امر، بسیار در مسلک بهاییت انجام شده و میشود. اولین شخصی که اقدام به انجام تحریف در متون بهایی کرد، خود شخص بهاءالله بود که متن کتاب «ایقان» را پس از اینکه معلوم شد در آن مرتکب غلطهای متعدد ادبی و نقل قول در آیات قرآن شده تغییر داد. او در همین کتاب برای اثبات حقانیت علی محمد باب، اقدام به تحریف و جعل احادیث شیعی کرد. عبدالبها نیز به پیروی از پدر خود، برای اثبات اینکه جمودات صاحب روح هستند، آیات قرآن را وارونه جلوه داد.[32]
ص 46
شیوهی دیگر انجام این تحریفات حذف عبارات مشکل زا در چاپهای جدید کتب بهایی است. به عنوان نمونه، در چاپ جدید جلد چهارم از کتاب آثار قلم اعلی، لوح معروف به «لوح حوری» که در آن بهاءالله با روح القدس عشقبازی میکند، حذف شده است![33]
نمونهی دیگر این رفتار منافی با تحرّی حقیقت را میتوان در تحریف کتاب نظری اجمالی در دیانت بهایی دید. بعد از مرگ شوقی و اشتباه از آب در آمدن پیش بینیهای بهاءالله و عبدالبها دربارهی ولیّ امرالله در بهاییت، نسخههایی جدیدی از این کتاب چاپ شد که وظایف محوّله به شوقی را به بیت العدل تفویض کرده بودند.[34]
ونس سالیسبوری (Vance Salisbury) در مقالهای به نام بررسی انتقادی متون بهایی در قرن بیستم[35] به موارد متعددی از این قبیل تحریفات اشاره کرده است. به عنوان نمونه او به حذف نام صبحی مهتدی از کتب بهایی بعد از اخراج او از اهل بها و یا حذف یکی از پیشبینیهای عبدالبها از چاپهای انگلیسی بهاءالله و عصر جدید تالیف اسلمنت اشاره نموده است. وی مینویسد:
«شاید مهمترین تغییر در کتاب بهاءالله و عصر جدید در صفحه 212 چاپ 1923 میلادی رخ داده است. از این بخش به عنوان پیشگویی بهاییت دربارهی فرا رسیدن سلطنت الهی ذکر شده است. در این قسمت اسلمنت تفسیر عبدالبهاء از دو آیهی آخر کتاب دانیال در انجیل را نقل میکند. عبدالبهاء ادعا میکند منظور از 1335 روزی که دانیال ذکر کرده، 1335 سال خورشیدی از زمان هجرت محمد به مدینه در سال 622 میلادی است که برابر با 1957 میلادی می شود. وقتی از او پرسیده میشود که «ما در پایان این 1335 روز باید منتظر چه امری باشیم»؟ او پاسخ میدهد: «صلح جهانی کاملا برقرار می شود، زبانی بین المللی توسعه داده خواهد شد. سوء تفاهمها از میان خواهند رفت، امر بهایی در همه جا منتشر خواهد شد و وحدت عالم انسانی برقرار شده و [دورهای] بسیار با شکوه خواهد بود!: در چاپهایی که
ص 47
بعد از مرگ اسلمنت منتشر شدند، سخنان او بدین گونه تحریف شدند که او گفته: عبدالبهاء «زمان تحقّق این نبوّت دانیال را از ابتدای سنهی هجری اسلامی حساب فرمودند» و سپس یکی از الواح عبدالبها ذکر میشود که او گفته: «لانّ بذلک التّاریخ ینقضی قرن من طلوع شمس الحقیقه (یعنی: زیرا بر اساس آن تاریخ یک قرن از طلوع خورشید حقیقت خواهد گذشت)» ... اسلمنت این چنین نوشته که عبدالبهاء واضحا گفته این پیشگویی باید از ابتدای هجرت یا همان سال 622 میلادی محاسبه گردد و شرایط خاصی در سال 1957 که این امر محقق میشود وجود خواهند داشت. وقتی مشخص شد که این پیشگویی بهایی محقق نمیگردد، این عبارات با عباراتی مبهم جایگزین شدند که تا به امروز در این کتاب موجود هستند.»[36]
آخرین نوع از تحریف که به آن میپردازیم، تحریف در ترجمهی متون بهایی به انگلیسی است. به عنوان نمونه بهاءالله در یکی از الواح در توصیف دستورات باب از عبارت «ضرب الرقاب» به معنای گردن زدن استفاده میکند. در ترجمهی انگلیسی این فراز، برای کاستن از خشونتهای دستورات باب، این عبارت به صورت «ریختن خون» ترجمه شده است. نمونهای دیگر نقل خاطرهای از بهاءالله است که او به یکی از پیروانش دستور میدهد کباب فروشی بیچاره را در
بازار کتک زنند. در ترجمهی انگلیسی این واقعه هیچ اشارهای به دستور بهاءالله و کتک خوردن این کباب فروش نشده است. این عبارات و عبارات دیگر در فصل نهم کتاب با سند و مدرک ذکر شدهاند.
6- تحرّی حقیقت یا تبلیغ یک طرفه و اغفال جماعات بی سواد
بهاییان به صورت گسترده دست به فعالیتهای تبلیغیای میزنند که هیچ سنخیتی با تحرّی حقیقت ندارند. در این سلسله عملیات که امروزه نیز به قوّت خود ادامه دارد، به بهانهی آموزش و کمکهای انسان دوستانه، تودههای بی سواد مردم کشورهای جهان سوم که هیچ راهی برای تحرّی حقیقت ندارند، به مسلک بهایی در آورده می شوند. موژان مومن، یکی از معروفترین مؤلفان بهایی این عملیات را چنین توصیف میکند:
«ماموریتهای تبلیغی توسط بهاییان خاورمیانه و غرب، موجبِ به وجود آمدن جوامعی از بهاییان در [کشورهای] غیر مسلمان جهان سوم شده، که در ابتدا در میان اقلیت شهرنشین متمایل به غرب بودند. بهایی کردن گروههای بزرگتر در ابتدا در دههی 50 میلادی در چند نقطه پراکنده و سپس در دههی 60 میلادی در اکثر مناطقِ جهان سوم شروع شده بود. نتایج، بسیار چشمگیر بودند. وقتی مبلغان بهایی پیام و روشهای تبلیغیشان را متناسب با وضعیت جماعت بیسواد روستایی و کارگران شهری وفق دادند، آنها توانستند به طور کامل پایههای اجتماعی دین آنها را تغییر دهند. امروزه، اکثریت بهاییان جهان متعلق به طبقات عمومی [کشورهای] جهان سوم غیر اسلامی هستند. حتی در جوامع بهایی جا افتادهی آمریکای شمالی، ورود اقلیتهایی- مانند سیاهپوستان و سرخپوستان - به جامعه [بهایی] موجب تغییرات اساسی در پایهی اجتماعی جامعه [بهایی] شده است ... در انتهای دههی 60 میلادی تعداد بهاییان به شدت افزایش پیدا کرده بود. بهایی کردن تعداد کثیری از مردم قبایلی و یا کشاورز در بخشهای متعددی از جهان سوم شروع شده بود ... سیل عظیم بهاییان جدید
الورود اکثرا کم سواد بودند و بسیاری از آنها در روستاها و مناطق قبایلی زندگی میکردند که ایجاد ارتباط دائمی با آنها دشوار بود.»[37]
بر اساس این سند، مبلغان بهایی اقدام به بهایی کردن مردم بی سواد کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته میکردند که هیچ گونه امکان و ابزاری برای تحرّی حقیقت نداشتند. این امر باعث بیست برابر شدن جمعیت بهاییان در دورهای 30 ساله شد.[38] آیا بهاییان به این روشِ تبلیغ بهاییت که بر خلاف اصل عدم تحرّی حقیقت است و هیچ امکانی به فرد تبلیغ شده برای تحرّی حقیقت دربارهی بهاییت نمیدهد به خود میبالند و افتخار میکنند؟
7- بستن درب تحرّی حقیقت بر اطفال بهایی
آنچه امروزه بسیاری از بهاییان نمیدانند، این است که عبدالبهاء پیروان خود را از فرستادن فرزندانشان به مدارس غیر بهایی به شدت نهی کرده است. به همین دلیل مدارس بهایی مانند مدرسهی تربیت در تهران پایه گذاری شدند. عبدالبهاء عبارات جالبی در این رابطه بیان می کند:
«اطفال احبّا ابداً جائز نیست که به مکتبهای دیگران بروند چه که ذلّت امراللّه است و بکلّی از الطاف جمال مبارک محروم مانند زیرا تربیت دیگر شوند و سبب رسوائی بهاییان گردند.»[39]
عبدالبهاء با الفاظ اکید و زبانی تهدید آمیز، پیروان خود را از فرستادن بهاییان به مدرسههای غیر بهایی نهی میکند. بر اساس این دستور، اطفال بهایی باید در سنینی که توانایی تصمیمگیری مستقل ندارند و درست و نادرست را از هم تشخیص نمیدهند، از آموختن هر چیز غیر بهایی دور نگه داشته شوند.
در این سنین به آنها تعلیم داده میشود که بهاییت تنها راه رسیدن به سعادت ابدی است و آموزههای آن بر هر آئین دیگری برتری دارد. وقتی این اطفال بزرگتر میشوند، توانایی تحرّی حقیقت آنها به شدت تحت تاثیر آموزههایی که از کودکی به آنها القا شده قرار خواهد گرفت و تحرّی حقیقت برای ایشان معنی دار نخواهد بود؛ خصوصا اینکه در بزرگسالی نیز منابع تحرّی یا در دسترسشان قرار نمیگیرد و یا با تحریف بدیشان نمایانده میشود.
8- تحرّی حقیقت، جرمی نابخشودنی برای ساکنان اسرائیل
بهاییان مدعیاند، به دلائلی که تا امروز مشخص نشده، بهاءالله، آموزش بهاییت به ساکنان اسرائیل را ممنوع اعلام کرده است.[40] به نامهی بیت العدل، در پاسخ به یکی از بهاییان توجه فرمایید:
ص 51
«بیت العدل نامهی شما با تاریخ 25 ژوئن 1995 را دریافت کرده و به ما دستور پاسخ دادن داده است. شما پرسیدهاید که سیاست عدم آموزش [بهاییت] به اسرائیلیها در هنگامی که گفتگو به صورت اینترنتی انجام شود چگونه است. بیت العدل از دوستان نخواسته که با اسرائیلیها ارتباط نداشته باشند. هنگامی که برای شما مکشوف شود که فردی که به صورت اینترنتی با او در حال گفتگو هستید یک اسرائیلی است، شما باید با او ارتباط دوستانه داشته باشید اما نباید تعالیم بهاییت را به او آموزش دهید. اگر او از قبل نسبت به بهاییت علاقمند شده، شما باید او را به دفتر مرکز جهانی بهایی در حیفا ارجاع دهید.
جهت اطلاع شما عرض میشود که مردم اسرائیل به اطلاعات حقیقی دربارهی بهاییت، تاریخچه، و اصول عمومی آن دسترسی دارند. کتب مربوط به بهاییت در بسیاری از کتابخانههای اسرائیل یافت میشوند و اسرائیلیها اجازهی بازدید از بقاع و باغچههای بهایی را دارند. اما، برای پایبندی به سیاستهایی که از زمان بهاءالله مؤکدا پیروی شدهاند، بهائیان، این آئین را در اسرائیل آموزش نمیدهند. همچنین، به اسرائیلیانی که در خارج [از اسرائیل] به سر میبرند و قصد بازگشت به اسرائیل را دارند، بهاییت آموزش داده نمیشود. وقتی اسرائیلیها در مورد این آئین سوال میپرسند، به پرسشهای آنها پاسخ داده میشود، اما این (پاسخ دادن) باید به گونهای باشد که در عین اینکه اطلاعات واقعی به آنها ارائه میکند موجب علاقهمندی بیشتر آنها [نسبت به بهاییت] نشود.
با درودهای محبت آمیز بهایی
بخش دبیرخانه.»[41]
چگونه آئینی که داعیهی «تحرّی حقیقت» دارد، گروهی از مردم (اسراییلیان) را از فراگیری بهاییت و علاقمندی به آن، به شدت دور نگاه میدارد؟
9- تحرّی حقیقت یا سیلی و ناسزا در پاسخ به سوال
خلیل شهیدی، یکی از معتمدین و خدمتگزاران خانه ی عبدالبهاء که چند دهه در معیّت او بوده این خاطره را از او نقل میکند:
«روزی در بیرونی بیت مبارک در حیفا فرمودند «دستمالم را فراموش کردم». یک نفر از احبا که معروف باستاد محمد علی بنا بود باین مضمون عرض کرد: «چگونه میشود مظهر حق چیزی فراموش کند»؟ فورا یک سیلی باو زدند و فرمودند: «مردک! به یک دستمال فراموش کردن صد نفر را امتحان میکند.»[42]
آیا سوال کننده را این چنین باید پاسخ داد و به جای قانع کردن، او را سیلی زد، «مردک» خطاب کرد، و بعد هم قضیه را این چنین توجیه کرد که می خواستیم تو را امتحان کنیم؟
ص 53
تصویری از یادداشت خلیل شهیدی و نقل خاطرهی سیلی خوردن سوال کننده از عبدالبهاء
نکته ی آخر آنکه اساساً بهاییت، زاییدهی بابیت است که خود مطلقا مخالف تحرّی حقیقت است. به عنوان نمونه، یکی از موارد توجیهناپذیر و ناقض این تعلیم، حکم سوزاندن و نابود کردنتمامی کتب غیر بابی[43] در زمان باب است. در فصل چهارم به صورت مفصل به این احکام خواهیم پرداخت.
آیا اساساً این تعلیم، منطقی و عقلانی است؟
قطعاً تحرّی حقیقت، فطری، منطقی و عقلانی است؛ تقلید کورکورانه نیز عملی ناشایست و غیر عاقلانه است. اما همانطور که در دیدگاه دوم بررسی شد، این تعلیم، منحصر به بهاییت نیست.
حقیقتجویی و حقپذیری امری فطری است. قرآن همواره انسانها را به یافتن حق و طلب علم و به كار بستن عقل، دعوت میكند و از تقلید كوركورانه از پدران و نیاكان باز میدارد. توصیهی اکید پیامبر اسلام در انتخاب مسائل پایهای اعتقادی مانند توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد، تعقل و حقیقتطلبی است. خداوند میفرماید:
«و چون به آنان گفته شود: پیروى كنید از آنچه خدا نازل كرده است مىگویند نه، بلكه از چیزى كه پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروى مىكنیم. هر چند پدرانشان تعقل نمىكرده و به راه صواب نمىرفتهاند [باز هم در خور پیروى هستند]؟»[44]
خداوند، نهتنها مردم را از تقلید از پـدران و نیاكان منع کرده، بلکه تقلید كوركورانه از گروههای اثرگذار جامعه را نیز بد میشمارد:
ص 55
«گفتند: پروردگارا، به راستی ما از بزرگان و سروران مان فرمان بردیم، که آنان ما را از راه راست دور ساختند.»[45]
پس همانگونه که خداوند در قرآن تصریح فرموده، تقلید کورکورانه، کاری نادرست است. اما اگر تقلید، کورکورانه و نامعقول نبود، چه؟ آیا اگر شخصی، انسان عاقلی را یافت که فعلش، کردارش، بایدها و نبایدهایش عقلانی بود، نباید از او پیروی و تقلید کند؟
آیا تقلید از نحوهی صحیح ورزش کردن یک ورزشکار متخصص، اشکال دارد و غیر عقلانی است؟ آیا مراجعه به عالِم متخصص در هر رشتهای و تقلید از راهنماییها و به کار بستن راهکارهایش، کاری نادرست است؟
عقل حکم میکند هر شخصی دربارهی اصول اعتقادات دینی تحقیق کند. اسلام نیز در تایید این مطلب، تقلید در اصول اعتقادی را ممنوع اعلام کرده است. چراکه اساساً دینداری انسان، وقتی ارزشمند است که همراه با تحقیق، جستجو و تعقل باشد. اما دربارهی مسائلی که جزو مبانی اعتقادی محسوب نمیشود، به افراد اجازه داده شده تا در صورتی که خود نمیخواهند یا نمیتوانند در فروع احکام دینی متخصص گردند، به عالِم متخصص دین رجوع کنند و از او راهنمایی بخواهند.
نخستین حکم رسالههای عملیهی اسلامی چنین است: تحقیق در اصول دین، جایز نیست. فرد باید خود تحقیق کرده و از روی علم و عقل به مبانی دینی و اعتقادی خود پایبند گردد.
گذشته از اینها، با وجودی که در ظاهر آیین بهایی، تقلید به کلی نهی شده است، بهاییان، احکام و دستورات زیادی دارند که همه به ناچار باید از آن تقلید و تبعیت کنند. به عنوان نمونه میتوان
ص 56
به کتاب اقدس (مهمترین کتاب بهاییان)، و پس از آن کتاب گنجینه «حدود و احکام»اشاره کرد که همهی بهاییان موظف به اطاعت از بایدها و نبایدهای احکام آن هستند.
آیا عمل به احکام و دستورات اقدس، تقلید محسوب نمیشود؟ آیا اینکه عبدالبهاء، به بهاییان دستور داده تا در صورت وجود ابهام و اشکالی در احکام، به تصمیم اتخاذ شده توسط بیتالعدل، گردن نهند،[46] تقلید به حساب نمیآید؟
در پاسخ به چالش مطرح شده در این دیدگاه، معمولا بهاییان میگویند البته منظور از ترک تقالید در این تعلیم، تقلید در کارهای ناپسند است، نه هرگونه تقلیدی! در پاسخ به این دسته، خاطرنشان میکنیم:
- اولاً در هیچ کجای این تعلیم تبصرهای مبنی بر تفکیک کار پسندیده و ناپسند مشاهده نمیشود تا چنین ادعایی را ثابت کند. اتفاقا شواهد نشان میدهد منظور از این تعلیم، تقلید در جمیع امور است.
- ثانیاً اگر چنین باشد، دیگر فخرفروشی معنی نمیدهد. ناپسندی تقلید کورکورانه را نه تنها تمامی ادیان و مکاتب نادرست میدانند، بلکه تمامی عقلا نیز بر آن واقف و مُصِر هستند. پس این تعلیم نمیتواند ابداع جدیدی شمرده شود.
بهاییان در پاسخ به گفتهی اخیر میگویند درست است که همهی ادیان تقلید کورکورانه را نکوهش میکنند، ولی مهم این است که به این تعلیم عمل شود؛ وگرنه در اقوال که جمیع ملل عالم کاملاند.[47]
ص 57
اما سؤال اینجاست، آیا اینکه سران بهایی امر فرمودهاند کور شو، کر شو،[48] گوش از استماع اقوال منتقد ببند،[49] مؤید عمل به این تعلیم است؟ آیا اینکه هیچ بهایی، حق ندارد به نتیجهای جز آنچه بیت العدل میگوید برسد و اجازهی تخلف از دستورات بالادستی را ندارد،[50] نشانهی تحرّی حقیقت است؟
[1]-اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 7، ص 160.
[2]- بهاءالله، اقتدارات و چند لوح دیگر، ص 168.
[3]- محفل روحانی ملی بهاییان آلمان، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، منتخب 95، ص 127.
[4]- عبدالبهاء، مکاتیب، ج8، صص 119 و 120.
-[5] بهاءالله، بدیع، ص 286.
[6]- بهاءالله، بدیع، صص 138-139.
-[7] بهاءالله، اقتدارات و چند لوح دیگر، ص 111.
[8]- عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 355.
[9]- «سؤال از بلوغ در تکالیف شرعیه؛ جواب: بلوغ در سال پانزده است. نساء و رجال در اینمقام یکسانست»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، باب 1، ص 14.
-[10] اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 11 (به نقل از بهاءالله).
[11]- «قل انّ الرّوح و العقل و النّفس و السّمع و البصر واحد یختلف باختلاف الاسباب کما فى الانسان تنظرون ما یفقه به الانسان و یتحرّک و یتکلّم و یسمع و یبصر کلّها من آیة ربّه فیه و انّها واحدة فى ذاتها و لکن تختلف باختلاف الاسباب انّ هذا لحقّ معلوم»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 1، لوح 3، ص 112.
-[12] بهاءالله، ادعیه حضرت محبوب، صص 427 و 428.
-[13]«لِمَ بِمَ» به زبان ساده یعنی: چون و چرا.
-[14] بهاءالله، بدیع، ص 145.
-[15] «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ»: قرآن کریم. سورهی انعام، آیهی 50.
-[16] «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لاَّ یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»: قرآن کریم. سورهی اعراف، آیهی 179.
-[17] اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 17 (به نقل از عبدالبهاء).
-[18] اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، باب 70، ص 450 (این جمله را عبدالبهاء از طرف بهاءالله نقل قول نموده).
[19]- «قل یا قوم لا تسمعوا قولَ المشرکین فی اللّه و مَظهَرِ نفسه اتّقوا من یومٍ کلٌّ یسْألونَ عمّا فعلوا فی محضر ربّهم العلی العظیم»: بهاءالله، مجموعه الواح مبارکه، ص 216.
[20]- “Baha’u’llah has made it clear enough that only those things that have been revealed in the form of Tablets have a binding power over the friends. Hearsays may be matters of interest but can in no way claim authority (From a letter written on behalf of Shoghi Effendi to the United States Publishing Committee, December 29, 1931),” Helen Bassett Hornby, Lights of Guidance: A Baha’i Reference File, chap. XXXVIII, no. 1435.
[21]- “The Universal House of Justice Department of the Secretariat
Transmitted by email
6 June 2013
Dear Baha’i Friend,
Your email letter dated 3 April 2013 requesting statistics concerning the Sacred Texts has been received at the Baha’i World Centre and forwarded to the Research Department for study. That Department notes that the collection and collation of the Sacred Writings is an ongoing process, and the numbers are continually being revised. The estimates of the numbers of unique works can be given as follows:
For Baha’ullah, nearly 20,000 unique works have been identified. Most of these Writings have been collected; however, 865 are known to have been revealed, but the texts are not available. Close to 15,000 of the collected works have been authenticated by the Archives Office to date.
For the Bab, over 2,000 unique works have been identified. Most of these Writings have been collected; however, 74 are known to have been revealed, but the texts are not available. Nearly 1,600 of the collected works have been authenticated.
For ‘Abdu’l-Baha, over 30,000 unique works have been identified. All of these Writings have been collected and over 27,000 of them have been authenticated.
For Shoghi Effendi, over 22,000 unique works have been identified. All of these documents have been collected and the majority of them have been authenticated.
It is estimated that approximately ten per cent of the documents described above are in photocopied form. A fraction of the total numbers of unique works have been published in the original languages or translated into Western languages. However, citing exact numbers would be misleading since much of the unpublished and untranslated material consists of day-to-day correspondence and personal guidance and encouragement, which is less likely to be of general interest. The World Centre is actively pursuing a publication programme for the as yet unpublished major works of the Central Figures of the Faith and Shoghi Effendi.
With loving Baha’i greetings,
Department of the Secretariat” http://bahai-library.com/uhj_numbers_sacred_writings
[22]- یکی از اساتید و محققان برجسته دانشگاه میشیگان آمریکا که بعد از چند دهه خدمت به بهاییت، به علت انتقاد از بیت العدل، از جامعهی بهاییت کنار گذاشته شد.
[23]- منظور هزینه ی ساخت مرکز جهانی بهایی در رژیم اشغالگر قدس است.
[24]-“ If translating and making available the writings of Baha’u’llah were in fact any sort of priority of the Universal House of Justice, they have enormous resources with which to do so. (Anyone who can spend $250 million on building works has the money for other projects, as well). They have simply decided to expend their resources on other things. I once saw in a library a big set of books, The Collected Works of Sri Aurobindo in Bengali with English translations. Aurobindo was a 20th century Indian holy man. But his followers managed to get his *complete* collected works not only published but also translated, not long after his death. Aurobindo's following is tiny and poor compared to that of the Baha’is. That only about 5% of Baha’u’llah’s works have been translated is not an unfortunate side effect of lack of resources in the Baha’is community. It is a deliberate decision to invest the money in things like monumental architecture instead,” http://bahai-library.com/uhj_lawh_huriyyih_cole
[25]-“ To assist the House of Justice in referring to the wealth of guidance and teachings contained in the Baha'i Writings, a computer database is used which contains descriptions of every Tablet and every letter of Shoghi Effendi, together with a typed copy of the text of each document. In the near future images of the original documents will also be stored in the computer, making it unnecessary to refer to the original items,” http://bahai-library.com/uhj_bahai_archives_texts
[26]-“The instructions of the Master and the Guardian make it very clear that Pilgrims’ notes are hearsay and cannot claim the authority and binding power of the Sacred Text . . . [sic] Moreover, the fact that the pilgrim writing of his experience is a reliable or well-known believer, or that the reported statement seems to be repeated in the notes of several pilgrims, does not in itself confer authority upon the pilgrim’s note in question,” Helen Bassett Hornby, Lights of Guidance: A Baha’i Reference File, chap. XXXVIII, no. 1433.
[27]- “Thou has written concerning the pilgrims and pilgrims' notes. Any narrative that is not authenticated by a Text should not be trusted. Narratives, even if true, cause confusion. For the people of Baha, the Text, and only the Text, is authentic,” Helen Bassett Hornby, Lights of Guidance: A Baha’i Reference File, chap. XXXVIII, no. 1431.
[28]- “It is better not to read books by Covenant-breakers because they are haters of the Light, sufferers from a spiritual leprosy, so to speak. But books by well-meaning yet unenlightened enemies of the Cause can be read so as to refute their charges,” Helen Bassett Hornby, Lights of Guidance: A Baha’i Reference File (New Delhi: Baha’i Publishing Trust, 1983), chap. XII, no. 628.
-[29] عبدالبهاء، الواح وصایا، صص 12 و 13.
-[30] عبدالبهاء، خطابات، ج 1، ص 153.
[31]-Professor Juan Cole, Dr. Linda Walbridge, Dr. Firouz Anarki, Sen McGlinn, and Frederick Glaysher
[32]- در فصل چهارم به این موضوعات پرداخته می شود.
[33]- برای دیدن اصل متن این لوح به فصل دوازدهم مراجعه کنید.
[34]- در فصل هفتم تفصیل این مطلب ذکر شده است.
[35]- A Critical Examination of 20th-Century Baha'i Literature
[36]- “Perhaps the most important change in Baha’u’llah and the New Era was made on page 212 of the 1923 edition. Recorded as a Baha'i prophecy concerning the "Coming of the Kingdom of God," Esslemont cited Abdu'l-Baha's interpretation of the last two verses of the Book of Daniel from the Bible. He stated that the 1335 days spoken of by Daniel represented 1335 solar years from Muhammad's flight to Medina in 622 A.D., which would equal 1957 A.D.. When asked "'What shall we see at the end of the 1335 days?'," Abdu'l-Baha's reply was: "'Universal Peace will be firmly established, a Universal language promoted. Misunderstandings will pass away. The Baha'i Cause will be promulgated in all parts and the oneness of mankind established. It will be most glorious!'" In editions published after his death, Esslemont's words have been changed to say that Abdu'l-Baha "reckoned the fulfillment of Daniel's prophecy from the date of the beginning of the Muhammadan era" and one of Abdu'l-Bahá's Tablets is quoted on the same subject in which he writes, "'For according to this calculation a century will have elapsed from the dawn of the Sun of Truth . . . Esslemont recorded Abdu'l-Baha as declaring explicitly that the prophecy was to be computed from the Hijra or 622 A.D. and that specific conditions would exist in the world upon it's fulfillment in 1957. When it became apparent that this Baha'i prophecy would not be fulfilled, it was replaced with the ambiguous material which has remained in the text to the present,” http://bahai-library.com/salisbury_critical_examination_literature
[37]- “Missionary endeavour on the part of Middle Eastern and Western Baha'is had led to the establishment of Baha'i communities in several parts of the non-Muslim 'Third World', initially among the Western-oriented urban minority. Conversions of larger numbers began in a few isolated areas in the 1950s and spread during the 1960s to most parts of the 'Third World'. The results were dramatic. As Baha'i teachers learned to adapt their message and missionary techniques to the situation of the unschooled masses of Third World peasants and urban workers, they completely transformed their religion's social base. Now, the great majority of Baha'is in the world are drawn from the popular classes of the non-Islamic Third World. Even in the well-established Baha'i communities of North America, recent infusions of minority group members (Blacks and Amerindians) has led to a significant change in the social base of the membership . . . By the late 1960s, a great increase in the number of Baha’is had occurred. Conversions of large numbers of tribal or peasant peoples in various parts of the Third World had begun . . . Most of the flood of new Baha'is were poorly educated, and many lived in rural and tribal areas with which effective communication was difficult to sustain,” P. Smith, M. Momen, The Baha'i faith 1957–1988: A survey of contemporary developments, Religion 19 (1989), pp. 63–91: http://bahai-library.com/momen_smith_developments_1957-1988
[38]- بنگرید به جدولی که در مقالهی مذکور در پاورقی پیشین اشاره گردید.
[39]- عبدالبهاء، مکاتیب، ج 5، ص170.
[40]- البته این ادعا قابل اثبات نیست زیرا در زمان بهاءالله اصلا اسرائیلی وجود نداشته و هدف بهاییان از مطرح کردن این موضوع امر دیگری است که در این مجال نمیگنجد.
[41]- “The Universal House of Justice has received your email message dated 29 June 1995 and we have been asked to respond.
You have asked how the policy of not teaching Israelis applies in the situation in which you have contact with an Israeli via an "interactive relay chat" (IRC) connection. The House of Justice has not asked the friends to avoid contact with Israelis. When you discover that a person you are in contact with via IRC is an Israeli, you should feel free to maintain friendly contact, but you should not teach the Faith to him. If he has already developed a personal interest in the Faith and seeks more information, you should refer him to the Offices of the Baha’i World Centre in Haifa.
For your information, the people in Israel have access to factual information about the Faith, its history and general principles. Books concerning the Faith are available in libraries throughout Israel, and Israelis are welcome to visit the Shrines and the surrounding gardens. However, in keeping with a policy that has been strictly followed since the days of Baha’u’llah, Baha’is do not teach the Faith in Israel. Likewise, the Faith is not taught to Israelis abroad if they intend to return to Israel. When Israelis ask about the Faith, their questions are answered, but this is done in a manner which provides factual information without stimulating further interest.
With loving Baha’i greetings, Department of the Secretariat,” http://bahai-library.com/uhj_teaching_in_israel
-[42]خلیل شهیدی، خاطرات خلیل شهیدی، ص 193. این کتاب تنها به صورت خطی موجود است و تاکنون به فارسی چاپ نشده است.
[43]-«الباب السادس من الواحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشیفی ذلک الامر» یعنی: «حکم نابودی تمامی کتب به جز آنهایی که دربارهی بابیت نوشته شده یا نگاشته خواهد شد»: علی محمد باب، بیان فارسی، واحد 6، باب 6؛ و «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق كتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الّا من آمن و صدّق بود»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 2، ص 266.
-[44] «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَینَا عَلَیهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یعْقِلُونَ شَیئاً وَلاَ یهْتَدُونَ»: قرآن کریم. سورهی بقره، آیهی 171.
-[45]«وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطعْنَا سادَتَنَا وَ كُبرَاءَنَا فَأَضلُّونَا السبِیلا»: قرآن کریم. سورهی احزاب، آیهی 67 .
-[46] «امور ملت معلق است به رجال بیت عدل الاهی ... بر كل اطاعت لازم. امور سیاسیهی كل راجع است به بیت عدل و عبادات بما انزل الله فی الكتاب»: بهاءالله، اشراقات و چند لوح دیگر، ص 79.
-[47] «جمیع ملل عالم از حیث اقوال كامل اند...»: عبدالبهاء، خطابات، ج 1، صص 127و 128 .
-[48] «کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا لحن و صوت ملیحم را شنوی و جاهل شو ...»: بهاءالله، ادعیه حضرت محبوب، صص 427 و 428.
-[49]«باید نفوس خود را از جمیع شئونات عرضیه پاك و مقدس نمایند. یعنی گوش را از استماع اقوال ...»: بهاءالله، ایقان، صص 2 و 3.
-[50] «به محض اینكه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت فوراً آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند ...»: عبدالبهاء، الواح وصایا، ص13.
شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم نخست: تحری حقیقت و ترک تقالید: دیدگاه دوم: آیا مؤسّسان بهاییت، حقجو و حقپذیرند؟ ص 27-57
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه قسمت بعدی اینجا را کلیک کنید:تعلیم نخست: تحری حقیقت و ترک تقالید: بخوانیم و بیاندیشیم! صص 64-58
برای مطالعه قسمت قبلی اینجا را کلیک کنید: تعلیم نخست: تحری حقیقت و ترک تقالید: دیدگاه نخست آیا حقیقتجویی و دوری از تقلید، ابداع بهاییان است؟ صص 21-26
آئین بهایی، دیانت بهایی، تعاليم بهايي، بهائيت، بهاییت، بهایی پژوهی، بابیت، بابیه، شیخیه، بیانی، بابی، بابیان، بهاییان، ازلیان، ریمی، تعالیم دوازده گانه بهایی، تعالیم بهاییت، سید کاظم رشتی، سید علی محمد باب، علی محمد باب، سید باب، باب، میرزا حسین علی نوری، بهاء الله، حضرت محبوب، جمال مبارک، صبح ازل، عباس افندی، عبدالبهاء، شوقی، شوقیافندی، ولی امرالله، طاهره قرةالعین، روحیه ماکسول، زرین تاج، ملا محمد زرندی، چارلز میسون ریمی، ریمی، اشراق خاوری، فاضل مازندرانی، اسلمنت، محمد علی فیضی، ابوالفضل گلپایگانی، مهدی گلپایگانی، ابن الذئب، من یظهره الله، مسعود بسیطی، زهرا مرادی، آوازدهل، اقدس، ایقان، بدیع، بیان، مبین، خطابات، مکاتیب، کلمات مبارکه مکنونه، اشراقات، اقتدارات، الواح مبارکه، مفاوضات، کتاب عهدی، الواح وصایا، رساله سوال و جواب، پیام ملکوت، گنجینه حدود و احکام، اسرارالآثار، اشراقات، ادعیه حضرت محبوب، کشف الغطاء، آثار قلم اعلی، گلزار تعالیم بهایی، مطبوعات امری، احباء، احباءالله، احبای خدا، اغنام الله، اغنام الهی، اهل بها، حروف حی، ایادیان امرالله، تاریخچه بهاییت، بهایی پژوهی، تاریخ بدیع، تقویم بهایی، ایام هاء، طرد روحانی، طرد اداری، فرق ضاله، فرقه ضاله، توبه نامه باب، پیامبر عصر جدید، مظاهر ظهور الهی، مشرق الاذکار، محرومیت از تحصیل، همه بار یک دارید، سیاهان آفریقایی، سازمان تبیین، سازمان تشریع، حیفا،حقوق الله، بخوانیم و بیاندیشیم، تحرّي حقيقت، ترك تقاليد، وحدت عالم انساني، دين بايد سبب الفت و محبت باشد، تطابق دين با علم و عقل، ترك تعصبات، تعديل معيشت عمومي، بيتالعدل، محكمه كبری، تعليم و تربيت عمومي، تربیت اجباري، وحدت لسان، وحدت زبان و خط، تساوي حقوق رجال و نساء، تساوی حقوق زنان و مردان، صلح عمومي، تحريم جنگ، جهان بشري محتاج نفثات روح القدس است، نفثات روح القدس، وحدت اساس ادیان، تعصب نژادی، تعصب جنسی،
دیدگاهها (admin@bahaibahai.com)
در بحث با یک بهایی٬ او به من گفت که سایت http://bahai-library.com معتبر و مورد قبول بهایی ها نیست.
سوال ها:
۱. آیا این سایت مورد تایید بهایی هاست؟ اگر بله٬ چجوری میتوان اثبات کرد؟
۲.منظورم٬ اون جواب نامه ایست که میگه بهایی ها نمیتونند در اسرائیل تبلیغ کنند. آیا منبع معتبر دیگه ای در این باره وجود داره؟
یا مهدی.
ممنون.
در پاسخ به سوالات حضرتعالی:
سایتی که ذکر فرمودین توسط فردی بهایی ساکن کانادا با نام Jonah Winters اداره می شود و نامه هایی که بر روی آن قرار داده می شوند تماما معتبر هستند. یکی از علل راه اندازی این سایت ایجاد مرجعی برای بسیاری از اسناد بهایی است که در جای دیگر یافت نمی شوند. نامه ها و مطالب این سایت مکررا توسط خود بهاییان در مقالات و وبسایت هایشان مورد استفاده قرار می گیرند و در جوامع انگلیسی زبان کاملا جا افتاده هستند.
یقین بدانید در صورت قرار دادن مطالب کذب و خلاف واقع بر روی این وبسایت، بیت العدل رسما بر علیه آن اقدام به موضع گیری می کرد.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا