شما اینجا هستید:فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم چهارم: دین باید مطابق علم و عقل باشد: دیدگاه نخست: آیا این تعلیم، تازگی دارد و پیش از اعلان بهاییان، شنیده نشده بود؟ صص 175-182
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
ص 175
تعلیم چهارم:
دین باید مطابق علم و عقل باشد
«تعلیم چهارم حضرت بهاءالله آنکه دین باید مطابق علم باشد. زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید. اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وهم است. زیرا مقابل علم جهل است. و اگر بگوئیم دین ضدّ عقل است، مقصود این است که دین جهل است. لابد دین باید مطابق عقل باشد تا از برای انسان اطمینان حاصل شود. اگر مسئله ای مخالف عقل باشد، ممکن نیست از برای انسان اطمینان حاصل گردد. همیشه متزلزل است.»[1]
ص 176
مقصود از تطابق دین با علم و عقل، این است که دینی که با عقل و علم مخالف باشد، وهم است، نه دین.
عبدالبهاء میگوید:
«بین اهل علم و دین، پیوسته جنگ و اختلاف بوده است. حضرت بهاءالله اعلان نمود كه باید دین مطابق علم باشد ... عقل، نخستین استعداد انسان است و دین الهی نیز با آن مطابق است. حضرت بهاءالله این نوع جدال و اختلاف را از میان برداشتند و علم و دین را مطابق دانستند.»[2]
یکی از تعالیم دوازدهگانه که بهاییان پیرامون آن تبلیغات وسیعی کرده و آن را ازشاهکارهای فکری اینآیین میدانند، تطابق دین با علم و عقل است. بهاییان، ادعا میکنند عقاید بهاییت بر پایهی علم و عقل استوار است و هیچگونه اختلافی بین بهاییت و علم وجود ندارد.
ص 177
لذا این تعلیم، از جذابترین تعالیم برای جوانان بهایی محسوب میشود. زیرا با کمال افتخار اعلام میکنند دینی را بر گزیدهایم که بر خلاف سایر ادیان، هم با علوم و پیشرفتهای بشری همراه است و هم با همهی دادههای عقلانی تطابق دارد. البته جذابیت این شعار بر کسی پوشیده نیست. اما اگر این فتوای بهاءالله را که میگوید «اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وهم است»[3] بپذیریم، به ناچار به نتایج زیر میرسیم:
- هیچ نکتهای خلاف عقل در مجموعهی متون بهایی خصوصا آثار رهبران این فرقه نباید وجود داشته باشد.
- هیچ نکتهی غیر علمی یا متناقض با انواع دانشهای روز در بهاییت نباید وجود داشته باشد.
- اگر موردی خلاف علم و عقل در بهاییت یافت شود،بهاییان باید از دین خود دست بکشند، زیرا بر اساس اعتقاد آنها، دینشان دیگر دین نیست.
بهاییان، هنگامی که میخواهند از این تعلیم در تبلیغات خود استفاده نمایند، بر ادیان دیگر خرده میگیرند که با علم امروز همخوانی ندارند[4] و تنها بهاییت است که میتواند به نیازهای
ص 178
بشر امروز پاسخ گوید.[5] اما هرگاه همین اشکال متوجه بهاییت میشود، میگویند مشکل از دین نیست، از فهم شماست.[6]
در واقع بهاییان با شعار لزوم تطابق دین با علم و عقل و ادعای به روز بودن بهاییت، توجه جوانان را به سوی آیین خویش جلب میکنند. آنها میگویند:
«چون نهضت بهائی با عقل مطابق است و از علم دفاع میکند و از عقاید موروثی گذشته کاملا آزاد است ... لذا نهضت بهائی در سراسر جهان در بین طبقات دانشجو نفوذی عجیب دارد.»[7]
اما هنگامی که از ایشان میپرسند علم بشر، همیشه دستخوش تغییر و تحول است، با این حساب این دین قرار است با کدام یک از نظریههای علمی مطابقت کند، پاسخ میدهند: منظور ما از علم، علم حقیقی است؛ نه علم بشری! منظور ما از عقل، عقل کل الهی است و نه عقل بشر[8]! آنها میگویند: بهاییت با عقل و علم الهی مطابق است و اگر تعلیم یا حکمی در بهاییت بود که با عقل و علم امروز بشر مطابق نبود، نقص از علم و عقل بشر است.[9]
ص 179
بدین ترتیب، ایشان تغییر جهت داده، میگویند: این علمی که بشر به آن رسیده و عقلی که انسان دارد، مصون از خطا نیست.[10] درست است که دین باید با علم و عقل تطابق داشته باشد ولی مراد، علم و عقل خدایی است، نه بشری. اگر مطلبی در دین بود که با علم و عقل انسان مطابق نبود، نباید به دین خرده گرفت. باید دانست که یقینا اشکال از خطای بشری است.[11]
ایشان به کلی فراموش میکنند در تبلیغاتشان، مقصود خود را از علم، تکنولوژی روز بشر معرفی نموده،[12] عقل را عقل انسان این عصر دانسته و ادیان دیگر را به سبب قدیمی بودنشان، فاقد ارزش معرفی کرده بودند.[13]
با این حساب، ارجحیت بهاییت بر ادیان چیست؟ کدام دینی میگوید احکام و محتوایش غیر عقلانی و غیر علمی است؟ کدام دینی میگوید اگر موردی در دین بود که با عقل و علم بشر منطبق نبود، مشکل از آن دین است؟
در دیدگاه سوم، با تفصیل بیشتری این موضوع را توضیح خواهیم داد. اما اکنون طبق روال همهی فصول، ابتدا به بررسی جدید بودن یا نبودن این تعلیم میپردازیم.
ص 180
آیا این تعلیم، تازگی دارد و پیش از اعلان بهاییان، شنیده نشده بود؟
عبدالبهاء در مورد جدید بودن این تعلیمِ پدرش چنین میگوید:
«بعلاوه او (یعنی بهاءالله) اعلام میدارد که دین باید با علم و عقل هماهنگ باشد. اگر [دین] مطابق با علم و موافق با عقل نباشد، خرافات است. تا به امروز این چنین مرسوم بوده که انسان تعالیم دینی را بپذیرد اگر چه تطابقی با عقل و قضاوت انسانی نداشته باشد. تطابق تعالیم مذهبی با عقل، افق جدیدی است که بهاءالله برای روح انسان گشوده است»[14]
و در جای دیگر ادعا می کند در هیچ کتاب دیگر این آموزه یافت نمیشود:
«جمیع میگفتند تعالیم حضرت بهاء اللّه فی الحقیقه مثل ندارد ... میگفتیم از جمله این تعالیم ... دین باید مطابق با عقل سلیم و علم صحیح باشد، این در کدام کتاب است؟»[15]
البته طبق معمول سخنان خود را نقض کرده و میگوید:
ص 181
«حضرت علی داماد حضرت محمد فرمودهاند هر مسألهای با علم موافق است، باید با دین نیز موافق باشد؛ آنچه را عقل ادراك نماید، دین آن را قبول كند. دین و علم توأماند؛ هر دینی مخالف با علم باشد، صحیح نیست.»[16]
به این ترتیب عبدالبهاء اقرار میکند که این تعلیم، در اسلام و در سخنان حضرت علی (ع) پیشینه داشته است. از این رو ادعای تازه و بکر بودن این تعلیم، دیگر جایی نخواهد داشت و چنان نیست که بهاییت ارمغان جدیدی آورده باشد. اما گذشته از اقرار عبدالبهاء مبنی بر جدید نبودن این تعلیم، خوب است به نمونههایی از ارتباط دین با علم و عقل در اسلام اشاره نماییم:
امام علی (ع) میفرمایند:
«پیامبران آمدهاند تا گنجینههای عقول را برای آدمیان آشكار نمایند.»[17]
به تعبیر حضرت امیر، پیامبران، برای شخم زدن دفینههای عقول مردم و بیدار نمودن عقلهای ایشان مأمور شدهاند. آیا معنای این روایت، چیزی جز ارتباط تنگاتنگ عقل و دین است؟
آنجا که امیرمؤمنان على (ع) فرمودهاند: «سه چیز اگر در شخصی باشد ایمانش کامل میشود، عقل، حلم و علم»،[18]آیا از لزوم عقل و علم برای ایمانی که ارمغان دین است، حکایت نمیکند؟
حضرت موسی بن جعفر (ع) میفرماید:
«خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت ظاهری و حجت باطنی. حجت بیرونی و ظاهری، فرستادگان خداوند و انبیا و ائمه هستند و حجت درونی و باطنی، عقلها هستند.»[19]
ص 182
این روایت نیز به ارتباط دین و عقل اشاره میکند. علاوه بر این، تطابق دین و عقل آنقدر در میان علمای اسلامی بدیهی بوده که از قدیم، جملهی معروف زیر در میان علمای اسلامی رواج داشته است:
«كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ العَقل، حَكَمَ بِهِ الشّرع و كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الشّرع، حَكَمَ بِهِ العَقل»
یعنی: هر آنچه عقل به آن حکم میکند، شرع نیز به آن حکم میکند و هر آنچه شرع حکم میکند، عقل نیز به آن حکم میکند.
[1]- عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 147.
-[2] کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، صص 159-160 (به نقل از عبدالبهاء).
-[3] عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 147.
-[4] به طور مثال میگویند: «اسلام که تاکنون با مباهات و نیرومندی خود را به پیش برده است اینک در زیر ضربات دانش علمی جدید مواجه با مصیبت شده است. همان دانش علمی که ناقوس مرگ سیستمهای مذهبی همه ادیان بزرگ را به صدا در آورده است. مسلمان تحصیل کرده و روشنفکر به سرعت از دین خود دور میشوند ... آنان که هنوز تمسک و تعلقی به مذهب خویش نشان میدهند در پی آنند که اصلاحاتی انجام دهند تا اسلام را با علوم جدید هماهنگ سازند»: کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، صص 76-77؛ و «هر چیز در عالم لابد از تغییر است و این تغییر و تبدیل لازمه حیات است ... جمیع ادیان عالم تابع همین قانون هستند . تاسیس میشوند . رشد میکنند . توسعه مییابند . رسالت خود را به اتمام میرسانند و چون به اوج خود رسیدند آنگاه رو به انحطاط مینهند و پایان میپذیرند»: کاب، استن وود. آرامش برای جهان پر آشوب، ص 74.
-[5] «جمیع امور تجدّد یافته پس باید که حقیقت دین الهی نیز تجدّد یابد تقالید بکلّی زائل شود و نور حقیقت بتابد تعالیمی که روح این عصر است ترویج گردد و آن تعالیم حضرت بهاءاللّه که مشهور آفاق است و نفثات روح القدس است»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 332.
-[6] «هر چیزی را بمیزان علم و عقل باید موازنه کرد زیرا دین و عقل یکیست ابداً از هم جدا نمیشود لکن شاید عقل ضعیف ادراک نتواند آنوقت قصور از دین نیست از نقصان عقل است»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 93 (به نقل از عبدالبهاء)؛ و«هرجا بین علم و دین اختلاف ظاهر شود علّت آن خطای ماست»: اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ص 221.
-[7] کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، ص 160.
-[8] «مقصود از علم، علم حقیقی و مقصود از عقل، عقل کلّی الهی است که دین باید با آن مطابق باشد»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 91 (به نقل از عبدالبهاء).
-[9] «هرجا بین علم و دین اختلاف ظاهر شود علّت آن خطای ماست»: اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ص 221.
-[10] «عقول جزئیهء بشریه مصون از خطا نیستند»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 93 (به نقل از عبدالبهاء).
-[11] «هر چیزی را بمیزان علم و عقل باید موازنه کرد زیرا دین و عقل یکیست ابداً از هم جدا نمیشود لکن شاید عقل ضعیف ادراک نتواند آنوقت قصور از دین نیست از نقصان عقل است»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 93 (به نقل از عبدالبهاء)؛ و «هرجابین علم و دین اختلاف ظاهر شود علّت آن خطای ماست»: اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ص221.
-[12] در دیدگاه سوم همین تعلیم، به نمونههایی از سخنان عبدالبهاء که علم را دانش بشری تعریف کرده، اشاره کردهایم.
-[13] به طور مثال میگویند: «اسلام ... اینک در زیر ضربات دانش علمی جدید مواجه با مصیبت شده است. همان دانش علمی که ناقوس مرگ سیستمهای مذهبی همه ادیان بزرگ را به صدا در آورده است»: کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، صص 76 - 77؛ و «هر چیز در عالم لابد از تغییر است و این تغییر و تبدیل لازمه حیات است ... جمیع ادیان عالم تابع همین قانون هستند. تاسیس میشوند. رشد میکنند. توسعه مییابند. رسالت خود را به اتمام میرسانند و چون به اوج خود رسیدند آنگاه رو به انحطاط مینهند و پایان میپذیرند»: کاب، استن وود. آرامش برای جهان پر آشوب، ص 74 (به نقل از عبدالبهاء).
[14]-“Furthermore, He proclaims that religion must be in harmony with science and reason. If it does not conform to science and reconcile with reason, it is superstition. Down to the present day it has been customary for man to accept a religious teaching, even though it was not in accord with human reason and judgment. The harmony of religious belief with reason is a new vista which Baha’u’llah has opened for the soul of man,” Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, p. 455.
-[15] عبدالبهاء، خطابات، ج 3، ص 78.
-[16] اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ص 221؛ و کاب، آرامش برای جهان پر آشوب، ص 156؛ و اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 88 (به نقل از عبدالبهاء). مدرک اسلامی این روایت از جانب عبدالبهاء، ذکر نشده است. هدف ما از بیان این جمله، صرفا تذکر بر اقرار جناب عبدالبهاء بر بدیع نبودن تعلیم است.
-[17]«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ ... یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ اَلْعُقُولِ»: سید رضی، نهج البلاغه، خطبهی 1، ص 43.
-[18] «ثلاث من کن فیه کمل ایمانه العقل و الحلم و العلم»: آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح 1470، ص 88.
-[19] «ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول»: کلینی، اصول کافی، ج 1، کتاب العقل، ح12، ص 16.
شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم چهارم: دین باید مطابق علم و عقل باشد: دیدگاه نخست: آیا این تعلیم، تازگی دارد و پیش از اعلان بهاییان، شنیده نشده بود؟ صص 175-182
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه قسمت بعدی اینجا را کلیک کنید: تعلیم چهارم: دین باید مطابق علم و عقل باشد: دیدگاه دوم: آیا بهاییان و در رأس آنها رهبرانشان بر طبق این تعلیم رفتار کردهاند؟ قسمت اول صص 183-221
برای مطالعه قسمت قبلی اینجا را کلیک کنید: تعلیم سوم: دین باید سبب الفت و محبت باشد: بخوانیم و بیاندیشیم صص 167-174
آئین بهایی، دیانت بهایی، تعاليم بهايي، بهائيت، بهاییت، بهایی پژوهی، بابیت، بابیه، شیخیه، بیانی، بابی، بابیان، بهاییان، ازلیان، ریمی، تعالیم دوازده گانه بهایی، تعالیم بهاییت، سید کاظم رشتی، سید علی محمد باب، علی محمد باب، سید باب، باب، میرزا حسین علی نوری، بهاء الله، حضرت محبوب، جمال مبارک، صبح ازل، عباس افندی، عبدالبهاء، شوقی، شوقیافندی، ولی امرالله، طاهره قرةالعین، روحیه ماکسول، زرین تاج، ملا محمد زرندی، چارلز میسون ریمی، ریمی، اشراق خاوری، فاضل مازندرانی، اسلمنت، محمد علی فیضی، ابوالفضل گلپایگانی، مهدی گلپایگانی، ابن الذئب، من یظهره الله، مسعود بسیطی، زهرا مرادی، آوازدهل، اقدس، ایقان، بدیع، بیان، مبین، خطابات، مکاتیب، کلمات مبارکه مکنونه، اشراقات، اقتدارات، الواح مبارکه، مفاوضات، کتاب عهدی، الواح وصایا، رساله سوال و جواب، پیام ملکوت، گنجینه حدود و احکام، اسرارالآثار، اشراقات، ادعیه حضرت محبوب، کشف الغطاء، آثار قلم اعلی، گلزار تعالیم بهایی، مطبوعات امری، احباء، احباءالله، احبای خدا، اغنام الله، اغنام الهی، اهل بها، حروف حی، ایادیان امرالله، تاریخچه بهاییت، بهایی پژوهی، تاریخ بدیع، تقویم بهایی، ایام هاء، طرد روحانی، طرد اداری، فرق ضاله، فرقه ضاله، توبه نامه باب، پیامبر عصر جدید، مظاهر ظهور الهی، مشرق الاذکار، محرومیت از تحصیل، همه بار یک دارید، سیاهان آفریقایی، سازمان تبیین، سازمان تشریع، حیفا،حقوق الله، بخوانیم و بیاندیشیم، تحرّي حقيقت، ترك تقاليد، وحدت عالم انساني، دين بايد سبب الفت و محبت باشد، تطابق دين با علم و عقل، ترك تعصبات، تعديل معيشت عمومي، بيتالعدل، محكمه كبری، تعليم و تربيت عمومي، تربیت اجباري، وحدت لسان، وحدت زبان و خط، تساوي حقوق رجال و نساء، تساوی حقوق زنان و مردان، صلح عمومي، تحريم جنگ، جهان بشري محتاج نفثات روح القدس است، نفثات روح القدس، وحدت اساس ادیان، تعصب نژادی، تعصب جنسی،