شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم هشتم: تعلیم و تربیت عمومی و اجباری: بخوانیم و بیاندیشیم صص 437-443
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
ص 437
بهاءالله:
«تناقض را در ساحت اقدس مظاهر الهیه
راه نبوده و نخواهد بود.»[1]
ص 438
1. آیا تعلیم، تعلیم و تربیت عمومی جدید است؟
پیامبر اسلام: «طلب علم بر هر مرد و زن واجب است.»[2]
عبدالبهاء: تمام پیامبران برای تعلیم و تربیت آمدهاند.[3]
عبدالبهاء: این تعلیم جدید است![4]
2. تربیت یکسان یا متمایز اطفال؟
عبدالبهاء: با وحدت تعلیم و تربیت به وحدت عالم انسانی برسید.[5]
عبدالبهاء: اطفال خویش را آن چنان متمایز تربیت کنید که سبب حسرت دیگران گردد.[6]
ص 439
3. تربیت یکسان یا متناسب با ظرفیت؟
عبدالبهاء: همه را یکسان و با یک اصول و آداب تربیت کنید.[7]
عبدالبهاء: نمیشود همه را یکسان تربیت کرد بلکه باید تربیت متناسب با ظرفیت باشد.[8]
4. آیا تعلیم و تعلّم جهل را از بین میبرد؟
عقل: علم آموزی باعث کاهش جهل است.
بهاءالله: اگر تمام علوم دنیا را داشته باشید اما بهایی نشوید، جاهلید.[9]
ص 440
5. تمجید از احکام جاهلی و هادم علم یا داعیه داری تعلیم و تربیت عمومی؟
بهاءالله: باید تعلیم و تربیت عمومی باشد.
باب: کتب غیر بابی را بسوزانید، فقط بیان را تدریس کنید، و حداکثر 19 کتاب داشته باشید.[10]
بهاءالله: یک کلمه از احکام باب برای من محبوبتر است از آنچه در آسمان و زمین است.[11]
6. آیا پیامبری که بیتربیت باشد میتواند مردم را تربیت کند؟
عبدالبهاء: اگر پیامبری نتواند مردم را تربیت کند بر حق نیست.[12]
بهاءالله از تربیت خود هم عاجز بود و مخالفانش را گاو، خر، سوسک مدفوع، و حرامزاده خطاب میکرد.[13]
صص 441 و 442
7. شرکت بهاییان در مدارس غیر بهایی مجاز است یا خیر؟
عبدالبهاء: به هیچ عنوان فرزندانتان را به مدارس غیر بهایی نفرستید چراکه باعث ذلت امرالله میشود و فرزندانتان دچار جمود، بی روحی، افسردگی، سستی و مرگ مجسّم میگردند و از تمام الطاف خدا محروم خواهید شد.[14]
عبدالبهاء نوهی خود، شوقی را به مدارس غیر بهایی میفرستد![15]
صص 443 و 444
جمعبندی و نتیجهگیری از زوایای سه گانه:
1- آیا «تعلیم و تربیت عمومی و اجباری» تعلیم جدیدی است؟
اگر مسئله، اهمیت علم آموزی است، اسلام خیلی بیشتر و پیشتر، در این باره حرف برای گفتن دارد؛ تا آنجا که علم آموزی را واجب میداند. اگر مسئله، اجبار سوادآموزی است، برخی کشورها مانند آلمان، پیش از بهاءالله اجباری بودن تحصیل را مطرح نمودهاند.
2- آیا بزرگان بهایی، به این تعلیم، عامل بودهاند؟
در بین بهاییان درجات متفاوتی از تربیت، علم و سواد وجود دارد و ایشان از شایستگی ویژهای در مقابل دیگران برخوردار نیستند. درضمن بهاییان هیچ راهکار عملی برای اجرایی کردن این تعلیم ارائه نکردهاند.
3- آیا این تعلیم، عقلانی و منطقی است؟
تعلیم و تعلّم امری پسندیده و منطقی است اما مدل افراطی و مدّ نظر بهاییت که در آن فقط تعالیم بهایی تعلیم محسوب میشوند و رفتن به مدارس غیر بهایی باعث مرگ مجسّم می شود جای دفاع ندارند.
[1]- بهاءالله، بدیع، ص 126.
[2]- «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»: مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 177.
[3]- «انبیای ذی شأن بجهت تربیت و تعلیم بشر آمدند تا بشر را مظهر انوار کنند مطّلع بر حقائق اسرار نمایند سبب ترقیات مادیه و ترقیات معنویه عالم انسانی شوند»: عبدالبهاء، خطابات، ج 1، ص 99.
[4]- “Baha’u’llah declares that all mankind should attain knowledge and acquire an education. This is a necessary principle of religious belief and observance, characteristically new in this dispensation,”Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, 2nd ed. (US Baha’i Publishing Trust, 1982), pp. 453–457.
یعنی: «بهاءالله اعلام میدارد که تمام بشریت باید کسب علم کنند و با سواد باشند. این یک اصل لازم در عقیده داشتن و پایبندی به مذهب است و از ویژگیهای جدید این ظهور است.»
[5]- «حضرت بهاءالله وحدت تربیت را اعلان نموده که بجهت اتّحاد عالم انسانی لازم است که جمیع بشر یک تربیت شوند رجالاً و نساءً و دختر و پسر تربیت واحد گردند. و چون تربیت در جمیع مدارس یک نوع گردد ارتباط تامّ بین بشر حاصل شود و چون نوع بشر یک نوع تعلیم یابد وحدت رجال و نساء اعلان گردد بنیان جنگ و جدال بر افتد و بدون تحقّق این مسائل ممکن نیست زیرا اختلاف تربیت مورث (موجب ) جنگ و نزاع»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 222 (به نقل از عبدالبهاء)؛ و «تربیت عموم لازم است و وحدت اصول و قوانین تربیت نیز از الزم امور تا جمیع بشر تربیت واحده گردند. یعنی تعلیم و تربیت در جمیع مدارس عالم باید یکسان باشد. اصول و آداب یک اصول و آداب گردد تا این سبب شود که وحدت عالم بشر از صغر سنّ در قلوب جای گیرد»: عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص148.
[6]- «اطفال خویش را چنان تربیت نماید که سبب حسرت دیگران گردد»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 4، ص 50.
[7]- به پاورقی اول از تناقض قبلی مراجعه کنید.
[8]- “No individual should be denied or deprived of intellectual training, although each should receive according to capacity. None must be left in the grades of ignorance, for ignorance is a defect in the human world. All mankind must be given a knowledge of science and philosophy—that is, as much as may be deemed necessary. All cannot be scientists and philosophers, but each should be educated according to his needs and deserts,” Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, p.108.
یعنی: «هیچ شخصی را نباید مانع از آموزش فکری/ذهنی شد و (یا او را از) آن محروم کرد، اگر چه همه باید متناسب با ظرفیت (آموزش) را دریافت کنند. هیچ کس نباید در مراحل جهل باقی بماند زیرا در عالم انسانی جهل یک نقص است. تمام بشریت را باید در ابواب علم و فلسفه تعلیم داد-البته در حد نیاز. همه نمی توانند دانشمند و فیلسوف شوند ولی هر کس را باید متناسب با نیاز و شایستگی تعلیم داد.»
-[9]«اگر نفسی الیوم بجمیع علوم ارض احاطه نماید و در کلمه بلی توقّف کند لدی الحقّ مذکور نه و از اجهل ناس محسوب (به بیان سادهتر: اگر امروزه کسی به همهی علوم زمین اشراف داشته باشد، اما بهاییت را نپذیرد، نزد خدا جاهلترین مردمان خواهد بود)»: بهاءالله، اقتدارات و چند لوح دیگر، ص 111؛ و «الیوم اطلاق اسم عالم بر احدی نخواهد شد مگر آن نفوسی که بقمیص ایمان امر بدیع مزین شده اند»: بهاءالله، بدیع، صص 138-139.
-[10] «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق كتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الّا من آمن و صدّق بود»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 2، ص 266؛ «الباب العشر من الواحد الرابع لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان، الا انا انشاء لله (الّا اذا انشی فیه) مما یتعلق بعلم الکلام و ان ما اخترع من المنطق و الاصول و غیر هما، لم یوذن لاحد من المومنین.» یعنی: «تدریس کتابی به جز کتاب بیان جایز نیست. مگر هنگامی که در آنها از آنچه به علم کلام مربوط است، نوشته شده باشد و همانا آنچه از منطق و اصول و علوم دیگر اختراع شده، برای اهل ایمان جایز نیست»: علی محمد باب، بیان فارسی، واحد 4، باب 10؛ و «نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون.» یعنی: «در [کتاب] بیان شما نهی شده اید که بیش از 19 (معادل ابجد «واحد») کتاب داشته باشید و اگر بیش از 19 کتاب داشتید، بر شما 19 مثقال طلا (به عنوان جریمه) واجب میگردد، این حدی است در کتاب خدا، شاید پرهیزکار گردید»: علی محمد باب، بیان عربی، واحد 11، باب 7.
-[11]«قسم به خدا اگر نفسی از اهل بیان ذكر نسخ كتاب نماید، خدا بشكند دهان گوینده و افترا كننده را. فوالذی روحی و ذاتی بیده حرف من البیان لاحب عندی عن کل من فی السموات و الارض (یعنی: سوگند به آنکه روح و ذاتم در دست اوست، یک حرف از [کتاب] بیان نزد من محبوبتر است از تمام آنچه در آسمانها و زمین است)»: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج 5، ص333.
[12]- «اگر بخواهیم ببینیم انبیاء معلّم بودهاند یا نه، باید تحرّی حقیقت نمائیم. اگر نفوس را تربیت کردهاند و از اسفل جهل و نادانی باعلی درجهء دانش رسانیدهاند یقین است پیغمبر بر حقّ هستند. این را کسی انکار نتواند احتیاج بذکر دیگر نیست که بعضی انکار نمایند»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، صص 203-204 (به نقل از عبدالبهاء).
[13]- «و چون میرزا یحیی ازل در ادرنه با آثار و اعمال و گفتارهای برادر بزرگوار (حضرت بهاءالله) مخالفت ورزید ... از درجهی خود و رتبهی اتفاق و اتحاد سقوط یافتند (چون قبلا با بهاءالله متحد و متفق بودند) و متدرجا در الواح و آثار و مرسلات صادره (از بهاءالله) به رموز و اشارات و القابی از قبیل مشرک بالله و عِجل (گوساله) و جُعَل (حشرهای که روی مدفوع حیوانات مینشیند) و طاغوت و شیطان و ابلیس و برکه منتنه (بد بو) خبیثه و طنین ذباب (مگس) و امثالها نامبرده شدند»: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج 5، صص 345-346؛ بهاءالله خطاب به منکران خود، از جمله صبح ازل و طرفداران او چنین میگوید: «یا ایها الحمیر (ای خر) حق (بهاءالله) آن چه بفرماید حق است و به کلمات مشرکین باطل نشود»: بهاءالله، بدیع، ص 174؛ « قل یا ایها الحمیر انّا حفظناه و ربّیناه و وصفناه و اذکرناه ...» یعنی: « بگو ای خر، ما او را حفظ کردیم و پروراندیم و توصیف کردیم و یاد کردیم...» :بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص 542؛ « احفظ نفسک بان لا یقلّبک کبر العمائم من کلّ مبغضٍ حمیر ...» یعنی: «خودت را حفظ کن از اینکه از میان دشمنان خر، افراد عمامه بزرگ (یعنی علمای اسلام!) تو را (از بهاییت) بر نگردانند»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 83، ص 504 « قل انّک انت یا حمیر ما اطّلعت باصل الامر ...» یعنی: «بگو ای خر، از اصل ماجرا مطلع نشده ای...» بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص 544؛ « قل یا ایها الحمیر انّا حفظناه و ربّیناه و وصفناه و اذکرناه ... نعلم ما علّمک ابیک فى اللّیالی و الایام و وسوس فى صدرک و نفخ فیک من روحى الّتى بها ینقلب کلّ انسانٍ و یصیر حمیرا» یعنی: «بگو ای خر، ما او را حفظ کردیم و پروراندیم و توصیف کردیم و یاد کردیم ... ما می دانیم پدرت در شب و روز به تو چه آموخت و تو را فریب داد و در تو دمید از روح ما که هر انسانی توسط آن دگرگون شده و تبدیل به خر می شود.»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص -3542؛ «من ینکر هذا الفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم»: یعنی «هر کس که این فضل نورانی ظاهرِ متعالی منیر را انکار کند، شایسته است حالش را از مادرش بپرسد پس به پایین جهنم خواهد رفت»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب منکرین امرالله، ص 355 (به نقل از بهاءالله).
[14]- «اطفال احبّا ابداً جائز نیست که به مکتبهای دیگران بروند چه که ذلّت امراللّه است و بکلّی از الطاف جمال مبارک محروم مانند زیرا تربیت دیگر شوند و سبب رسوائی بهاییان گردند»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 5، ص 170؛ «اطفال احباب در سائر مکتبهای ملل مختلفه فرستادن و تربیت نمودن سبب جمودت (جامد و بی روح شدن) و خمودت (افسردگی، سست و ضعیف شدن) گردد»: عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء ، ج 6، شماره 451؛ «ای یاران حقیقی آفتی اعظم از خمودت و جمودت نیست زیرا موت مجسّم است»: عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ج 6، شماره 7.
[15]- «هر چند ایشان (شوقی) به بهترین مدرسه حیفا رفتند ولی بینهایت ناراحت بودند این مدرسه هنوز موجود است و باسم دبیرستان برادران مشهور و به آباء یسوعییین (مسیحیان) متعلّق است ... چون حضرت عبدالبهاء مشاهده فرمودند که ایشان در آن مدرسه مسرور نیستند لذا تصمیم گرفتند حضرت شوقی افندی را به بیروت بفرستند آنجا در یک مدرسه شبانه روزی کاتولیکی وارد شدند ... حضرت سرکار آقا فوراً وسائلی تهیه فرمودند که حضرت شوقی افندی در دانشکده امریکائی بیروت وارد شوند»: ماکسول، گوهر یکتا، صص 26-27.
شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»» تعلیم هشتم: تعلیم و تربیت عمومی و اجباری: بخوانیم و بیاندیشیم صص 437-443
برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه قسمت بعدی اینجا را کلیک کنید: تعلیم نهم: وحدت لسان و خط برای عالمیان صص 445-480
برای مطالعه قسمت قبلی اینجا را کلیک کنید: تعلیم هشتم: تعلیم و تربیت عمومی و اجباری: دیدگاه های سه گانه صص 419-436
آئین بهایی، دیانت بهایی، تعاليم بهايي، بهائيت، بهاییت، بهایی پژوهی، بابیت، بابیه، شیخیه، بیانی، بابی، بابیان، بهاییان، ازلیان، ریمی، تعالیم دوازده گانه بهایی، تعالیم بهاییت، سید کاظم رشتی، سید علی محمد باب، علی محمد باب، سید باب، باب، میرزا حسین علی نوری، بهاء الله، حضرت محبوب، جمال مبارک، صبح ازل، عباس افندی، عبدالبهاء، شوقی، شوقیافندی، ولی امرالله، طاهره قرةالعین، روحیه ماکسول، زرین تاج، ملا محمد زرندی، چارلز میسون ریمی، ریمی، اشراق خاوری، فاضل مازندرانی، اسلمنت، محمد علی فیضی، ابوالفضل گلپایگانی، مهدی گلپایگانی، ابن الذئب، من یظهره الله، مسعود بسیطی، زهرا مرادی، آوازدهل، اقدس، ایقان، بدیع، بیان، مبین، خطابات، مکاتیب، کلمات مبارکه مکنونه، اشراقات، اقتدارات، الواح مبارکه، مفاوضات، کتاب عهدی، الواح وصایا، رساله سوال و جواب، پیام ملکوت، گنجینه حدود و احکام، اسرارالآثار، اشراقات، ادعیه حضرت محبوب، کشف الغطاء، آثار قلم اعلی، گلزار تعالیم بهایی، مطبوعات امری، احباء، احباءالله، احبای خدا، اغنام الله، اغنام الهی، اهل بها، حروف حی، ایادیان امرالله، تاریخچه بهاییت، بهایی پژوهی، تاریخ بدیع، تقویم بهایی، ایام هاء، طرد روحانی، طرد اداری، فرق ضاله، فرقه ضاله، توبه نامه باب، پیامبر عصر جدید، مظاهر ظهور الهی، مشرق الاذکار، محرومیت از تحصیل، همه بار یک دارید، سیاهان آفریقایی، سازمان تبیین، سازمان تشریع، حیفا،حقوق الله، بخوانیم و بیاندیشیم، تحرّي حقيقت، ترك تقاليد، وحدت عالم انساني، دين بايد سبب الفت و محبت باشد، تطابق دين با علم و عقل، ترك تعصبات، تعديل معيشت عمومي، بيتالعدل، محكمه كبری، تعليم و تربيت عمومي، تربیت اجباري، وحدت لسان، وحدت زبان و خط، تساوي حقوق رجال و نساء، تساوی حقوق زنان و مردان، صلح عمومي، تحريم جنگ، جهان بشري محتاج نفثات روح القدس است، نفثات روح القدس، وحدت اساس ادیان، تعصب نژادی، تعصب جنسی،