شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»»  تعلیم دوم: وحدت عالم انسانی: بخوانیم و بیاندیشیم! صص 123-140

برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.

برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.





ص 123

 


 

بهاءالله:

«تناقض را در ساحت اقدس مظاهر الهیه

راه نبوده و نخواهد بود.»[1]





ص 124

 


1. آیا تعلیم وحدت عالم انسانی، جدید است؟

عبدالبهاء:تعلیم وحدت عالم انسانی مخصوص بهاءالله است.[2]

عبدالبهاء: وحدت عـالم انسـانی، تعلیـم جدیدی نیست و اساس تعالیم انبیای الهی بوده است.[3]

 

2. سیاهان آفریقایی، گاو هستند یا انسان؟

عبدالبهاء: جمیع بشر، نوع انسان هستند[4].

عبدالبهاء: سیاهان تربیـت نشـده‌ی ‌آفریقایی گاوهایی هستند که خداوند به شکل انسان آفریده است[5].

 





ص 125

 


3. آیا آفریقاییان همگی حیوانات نامتمدن، وحشی و بی عقل هستند؟

عبدالبهاء: خداوند همه‌ی انسان‌ها را از خاک و بدون هیچ تفاوتی خلق نموده. در هیچ فضل و رحمتی تفاوتی بین بشر نگذاشته است.[6]

عبدالبهاء: آفریقاییان، همگی مانند حیوانات نـامتمـدن، وحشـی و بی عقـل هستند.[7]

 

4. آیا ترک‌ها سزاوار پاسخ‌های مضحک هستند؟

عبدالبهاء: همه، گوسفندان خداییم و کسی بر دیگری امتیازی ندارد.[8]

بهاءالله: تُرک‌ها سزاوار پاسـخ‌های مضحـک هستند.[9]

 





ص 126

 

5. آیا ملیت و نژاد مردم باید معیار قضاوت باشد؟

عبدالبهاء: ما همه بندگان خداییم. این توهم است که بگوییم فلانی ترک است فلانی انگلیسی است و فلانی فرانسوی است.[10]

عبدالبهاء: با خودم گفتم جمال پاشا ترک است و باید به او پاسخی مضحک بدهم.[11]

 

6. درخت خوب و درخت بد؟

عبدالبهاء: بر اساس آموزههای پدرم دیگر مردم به درخت خوب و بد تشبیه نمیشوند.[12]

بهاءالله: غیر بهاییان همانند درخت خشک هستند که سزاوار آتش است.[13]

 





ص 127

 

7. با غیر بهاییان معاشرت کنیم یا نکنیم؟

بهاءالله: با سایر ادیان به صفا و محبت، معاشرت کنید.[14]

بهاءالله: شیعیان مسلمان، مشرک محسوب می‌شوند[15] و دیدار با ایشان حرام است.[16]

بهاءالله: اجازه ی معاشرت با منکرین بهاییت و غافلان را ندارید.[17]





ص 128

 

 

8. آیا خداوند غیر بهاییان را عذاب خواهد کرد؟

عبدالبهاء: تا قبل از ظهور بهاءالله هر دینی افراد دین دیگر را در مسیر عذاب خدا می دید. بهاءالله با اعلام وحدت عالم انسانی این را از میان برداشت.[18]

بهاءالله: اگر کسی مرا دوست نداشته باشد و به اندازهی عمر دنیا خدا را عبادت کند از او پذیرفته نمی شود و جایش در پست ترین نقطه ی جهنم خواهد بود.[19]

 





ص 129

 

9. آیا آنها که از بهاییت روی گردانده‌اند، حیوان هستند؟

عبدالبهاء: همه بشر از جنس انسان هستند.[20] نباید خود را از سایرین برتر بدانیم، حتی نسبت به کسانی که مؤمن نیستند.[21]

بهاءالله: کسانی که از بهاییت روی گردان هستند، همگی حیوان هستند.[22]خیال اینکه به آنها انسان بگویید را هم به خود راه ندهید و از آنها دوری کنید. [23]

 

10. همه میوه‌ی ‌یک درختیم یا برخی سنگ ریزه‌ی ‌بی ارزش‌اند؟

بهاءالله: «به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید، همه بارِ یک دارید و برگ یک شاخسار.»[24]

بهاءالله: «دوستداران من مروارید و غیر ایشان سنگ ریزه‌های زمین‌اند ... و هرکدام از این (بهاییان) نزد خدا بهتر از هزار هزار نفر از غیر آنها هستند.»[25]

 





ص 130

 

 

11. آیا رحمت پروردگار شامل حال تمامی انسان‌هاست یا خیر؟

عبدالبهاء: رحمت پروردگار شامل حال تمامی انسان‌هاست. نهایتا برخی جاهل هستند، باید تعلیم یابند؛ برخی در خواب غفلت‌اند، باید بیدار شوند.[26]

بهاءالله: هرکس بر احدی از مردمی که بهاییت را نپذیرفتند، لفظ انسان اطلاق نماید، از جمیع رحمت حق، محروم خواهد شد.[27]

 

12. همراهی یا طرد؟

عبدالبهاء: اگر کسی جدا شد، او را برگردانید و همراهش باشید.[28]

شوقی: کسی حق نـدارد با بهاییـانی کـه طرد روحـانی شده‌اند، تکلم کند (حتی خانواده‌اش و حتی در حد سلام).[29]

 





ص 131

 

13. معاشرت یا قطع رابطه؟

بهاءالله: با سایر ادیان به صفا و محبت، معاشرت کنید.[30]

بهاءالله: شیعیان مسلمان، مشرک محسوب می‌شوند و دیدار با ایشان حرام است.[31]

 

14. مهربانی یا عذاب؟

عبدالبهاء: نسبت به هر موجودی که روح دارد، مهربان باشید.[32]

بهاءالله: برای کافران و مشرکان (انکارکنندگان بهاییت)، عذاب حتمی باشید.[33]

 





ص 132

 

15. مهربانی یا کُتَک؟

عبدالبهاء: همه، مخلوق خدایند و خدا به همه مهربان است. پس چرا ما نامهربان باشیم؟[34]

عبدالبهاء: پـدرم (بهـاءالله) به همراهـانش گفت توی دهان مغازه داری که گفته بود باز بابی‌ها آمدند، بزنند.[35]

 

16. محبت یا عداوت (جدایی)؟

عبدالبهاء: محبت، سبب حیاتست، جدائی سبب ممات.[36]

بهاءالله: با افـرادی کـه از بهـاییـت روی گردانیده‌اند، حق ملاقات و سخن گفتن ندارید.[37]

 





ص 133

 

17. با ادب باشیم یا ناسزا بگوییم؟

بهاءالله و عبدالبهاء: هرکس بی ادب باشد، بهتر است نابود شود.[38]نباید به مردم توهین کرد.[39]

بهاءالله خطاب به برادرش و دیگران: ای خر،[40] ای گوساله، مشرک بالله، جُعَل (حشره‌ای که روی مدفوع حیوانات می‌نشیند)،[41] شیطان، مگس،[42] سگ،[43] خوک،[44] حرامزاده[45]...





ص 134

 

 

18. فحش بدهیم یا ندهیم؟

بهاءالله: به احدی فحش ندهید و کسی را ناراحت نکنید.[46]

عبدالبهاء: در دعوای ریاست، برادرش و مریدان او را باالقاب پشه، سوسک، کرم خاکی، خفاش، جغد، کلاغ، روباه و گرگ مورد خطاب قرار می‌دهد و در عوض خود را بلبلو طاووس معرفی می‌نماید.[47]

 

19. پناه خائنان باشیم یا با آنها نا مهربان باشیم؟

عبدالبهاء: خائنان را ملجأ و پناه گردید.[48]

عبدالبهاء: به شخص خائن، مهربانی نکنید چراکه مهربانی سبب طغیان وی می‌گردد.[49]

 





ص 135

 

20. با گرگ، مهربان باشیم یا نباشیم؟

عبدالبهاء: با گرگان خونخوار، با مهربانی رفتار کنید.[50]

عبدالبهاء: با گرگ مهربانی نکنید، چون ظلم به گوسفند است.[51]

 

21. مهربانی با ظالم یا تنبیه او؟

عبدالبهاء: با ظالم مهربان باشید و مثل دوست رفتار کنید.[52]

عبدالبهاء: ظالم را تنبیه کنید تا طغیان نکند.[53]

 

22. آیا هرکس بهاءالله را انکار کند، حرام زاده است؟

عبدالبهاء: به محض اینکه خود را از دیگران ممتاز ببینیم، از رستگاری فاصله گرفته‌ایم.[54]

بهاءالله: هرکس من را انکار کند و یا با مـن دشمـن باشـد، حـرام زاده است.[55]

 





ص 136

 

23. محبّت به مبغضان یا حرمت دیدار با آنها؟

عبدالبهاء: باید به دشمنان، محبت کرد و مبغضان را مودت نمود.[56]

بهاءالله: دیدار با مشرکان و منافقان حرام است.[57]

 

24. با غافلان چگونه برخورد کنیم؟

عبدالبهاء: «باید ... غافلان را هشیاری داد.» [58]

بهاءالله: «ای اهل رضوان من خود را از سموم انفس خبیثه و اریاح عقیمه (بادهای نابارور) که معاشرت با مشرکین و غافلین است حفظ نمایید.»[59]

 





ص 137

 

25. برای دیگران آرزوی مرگ کنیم یا نکنیم؟

بهاءالله: «(انسان) آنچه برای خود نمی‌پسندد برای غیر نپسندد ... و از خاطئان در کمال استیلا درگذرد و طلبمغفرت نماید و بر عاصیان قلم عفو درکِشد و بحقارت ننگرد.» [60]

بهاءالله: «از عصبانیت بمیر ای کسی که این فضل را انکار می‌کنی.»[61] «از عصبانیت بمیر ای مشرک کافر [به بهاییت].»[62]

 

26. به دیگران توهین نکنیم یا از توهین به دیگران بخندیم؟

عبدالبهاء: «تعالیم الهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود.»[63]

وقتی زنی یک «گله گاو» را «جماعت فلاسفه» خطاب می‌کند عبدالبهاء آن قدر می‌خندد که خسته می‌شود.[64]





ص 138

 

 

27. آیا بهاءالله دوست دارد از او با انواع الفاظ زشت یاد کنند؟

بهاءالله: «به کسی نسبت نده آنچه را برای خود دوست نداری و مگو آنچه را انجام نمی‌دهی.»[65]

بهاءالله خطاب به دیگران: حیوان، خر، سگ، خوک، مشرک، کافر، بی عقل ... [66]





ص 139

 

0 top 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از زوایای سه گانه:

 

1- آیا «وحدت عالم انسانی»، تعلیم جدیدی است؟

اگر منظور از وحدت عالم انسانی این است که همگان آفریده‌ی ‌خدا هستیم و نباید به دلایل نژادی و ... خود را از دیگران برتر بدانیم، باید بگوییم بیش از هزار سال پیش در قرآن، صریحا ذکر شده که همه از یک پدر و مادر خلق شده ایم و کسی برتر است که تقوایش بیشتر باشد. اگر مراد از این تعلیم، همدلی و همراهی با ابناء بشر است که باز امثال سعدی صدها سال پیش‌تر تذکر داده‌اند که بنی آدم اعضای یک پیکرند. پس مجالی برای ادعای نوین بودن این تعلیم باقی نمی‌ماند.

 

2- آیا بزرگان بهایی، به این تعلیم، عامل بوده‌اند؟

روش برخورد بهاءالله و عبدالبهاء با ترک‌ها و سیاهان آفریقایی حاکی از تبعیض نژادی موسسان بهاییت است. روش برخورد با غیر بهاییان، منکرین بهاییت و بهاییانی که مرتکب خطا شده‌اند یا تحرّی حقیقت نموده‌اند و به حقیقتی غیر از بهاییت رسیده‌اند، همه تاییدی است بر نمادین بودن این شعار در بهاییت.

 

3- آیا این تعلیم، عقلانی و منطقی است؟

قطعا آنجا که عبدالبهاء به افراط می‌رسد و امر می‌کند گرگان خونخوار و جفاکاران و اهریمنان را پناه دهید و محبت کنید و به ظلم‌شان اعتراض نکنید، عقل ساکت نمی‌نشیند.

                                                                                        0 bottom   


-[1] بهاءالله، بدیع، ص 126.

[2]-“in all religious teachings of the past … Baha’u’llah removed this by proclaiming the oneness of the world of humanity, and this principle is specialized in His teachings,” Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, p. 454.

یعنی: «در تمام آموزههای ادیان گذشته ... بهاءالله این [تقسیم بندی] را با اعلام وحدت عالم انسانی از میان برداشت و این اصل مخصوص تعالیم اوست»؛ و «جمیع میگفتند تعالیم حضرت بهاء اللّه فی الحقیقه مثل ندارد ... از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است، این در کدام کتاب است نشان بدهید»: عبدالبهاء، خطابات، ج 3، ص 78.

-[3] «اساسی که جمیع پیغمبران گذاشتند آن اساس بهاءالله است و آن اساس وحدت عالم انسانی است»: عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 286؛ و «جمیع انبیای الهی در وحدت ‏عالم انسانی کوشیدند و خدمت به عالم انسانی کردند، زیرا اساس تعالیم الهی وحدت عالم انسانی است. ‏حضرت موسی خدمت به وحدت انسانی نمود، حضرت مسیح وحدت عالم انسانی را تأسیس کرد، ‏حضرت محمد اعلان وحدت انسانی نمود. انجیل و تورات و قرآن اساس وحدت انسانی تأسیس نمودند. ‏شریعت الله یکی است و دین الله یکی و آن الفت و محبت است. حضرت بهاءالله تجدید تعالیم انبیاء فرمود»: عبدالبهاء، خطابات، ج 1، صص 18 و 19.

-[4] «جمیع بشر، نوع انسان اند. جمیع، بندگان الهی؛ جمیع را خدا خلق کرده»: عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 146.

-[5] «مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک؟! اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند. ‏آنان متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در ‏واشنگتن صحبت‌های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته‌ها پی می‌برند»: عبدالبهاء، خطابات، ج 3، ص 48.

-[6] «خداوند عالم جمیع را از تراب خلق فرمود و جمیع را از یک عناصر خلق کرده کلّ را از یک سلاله خلق نموده جمیع را در یک زمین خلق کرده و در ظلّ یک آسمان خلق نموده و در جمیع احساسات مشترک خلق فرموده و هیچ تفاوتی نگذاشته. جمیع را یکسان خلق کرده جمیع را رزق میدهد جمیع را می‌پروراند جمیع را حفظ میفرماید بجمیع مهربان است. در هیچ فضل و رحمتی تفاوتی بین بشر نگذاشته»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 42 (به نقل از عبدالبهاء).

-[7] «اهالی مملکتی نظیر افریقا جمیع مانند وحوش ضاریه و حیوانات برّیه بی‌عقل و دانشند و کلّ متوحّش. یک نفس دانا و متمدّن در ما بین آنان موجود نه»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 331؛ و «اقوام متوحّشه بهیچوجه از حیوان امتیازی ندارند. مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک؟! اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند. ‏آنان متمدن و با هوش ...»: عبدالبهاء، خطابات، ج 3، ص 48.

-[8] «جمیع خلق، اغنام الهی (گوسفندان خدایی) و خدا شبان مهربان، به جمیع اغنام (گوسفندان)، رأفت كبری دارد و به هیچ وجه امتیازی نگذاشته»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 67 .

-[9] «جمال پاشا ... چون به عكا رسید و ملاقات مرا خواست بر الاغ سوار شده به قصد خانه اش رفتم. همین كه مرا دید، استقبال كرد و مرا به كنارش نشاند و بی مقدمه چنین گفت: تو از مفسدین در دینی و به همین جهت دولت ایران تو را در اینجا تبعید نمود ... اندیشیدم كه ترك است و باید جوابی مضحك و مسكت داد»: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج 3، صص 42 و 43.

[10]- «ابداً نگوئید این انگلیسی است این آلمانی است این فرانسه ایست این ایطالیائیست. ابداً این اذکار را بر زبان نرانید همه بندگان خدائید و کنیزان او، این میزان کل باشد»: عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 75؛ «با وجود این وحدت بشر چگونه اختلاف کنیم که این آلمانی است این انگلیس است این فرانسه است این ترکست این روم است این ایرانیست. این مجرد وهم است»: عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 160

[11]- بنگرید به پاورقی تناقض قبلی.

[12] “In all religious teachings of the past the human world has been represented as divided into two parts: one known as the people of the Book of God, or the pure tree, and the other the people of infidelity and error, or the evil tree … Baha’u’llah removed this by proclaiming the oneness of the world of humanity,” Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, p. 454.

یعنی: «در تمام آموزه‌های ادیان گذشته عالم انسانی به دو گروه تقسیم می‌شد: یک گروه که به عنوان اهل کتاب خدا، یا درخت پاکیزه، شناخته می‌شدند و گروه دیگر که کافر و اهل عقیده‌ی ناصواب، یا درخت ناپاک، بودند ... بهاءالله این [تقسیم بندی] را با اعلام وحدت عالم انسانی از میان برداشت.»

[13]- «هر مالک بستانی شجره ی یابسه (درخت خشک) را در بستان باقی نگذارد و البته او را قطع نموده به نار افکند چه که حطب یابس (چوب خشک) درخور و لایق نار است»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8،، صص 38-39.

-[14]«عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان» یعنی: «با سایر ادیان به صفا و محبت معاشرت کنید»: بهاءالله، اقدس، بند 144، ص 137.

-[15] «لعمرالله حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب الواح مبارکه درباره‌ شیعه، صص 140 و 141.

-[16] «إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین» یعنی: «بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب لوح مباهله، ص 280 (به نقل از بهاءالله).

[17]- «ای اهل رضوان من خود را از سموم انفس خبیثه و اریاح عقیمه (بادهای نابارور) که معاشرت با مشرکین (منکرین بهاییت) و غافلین است حفظ نمایید»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8،، صص 38-39؛ «با نفوس معرض (رویگردان از بهاییت) که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8، ص 74؛ «طهّر بصرک عن الّذینهم کفروا و اشرکوا فاعرض عنهم ثمّ اقبل الی اللّه ربّک» یعنی: «چشمانت را پاک کن (از دیدن) آنان که کافر شدند (به بهاییت) و شرک ورزیدند (منکر بهاییت شدند) و از آن ها روی گردان سپس روی آور به سمت خداوند، پروردگارت»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 81، ص 477.

[18]-" From the beginning of human history down to the present time the various religions of the world have anathematized and accused each other of falsity. Each religion has considered the others bereft of the face of God, deprived of His mercy and in the direct line of divine wrath. Therefore, they have shunned each other most rigidly, exercising mutual animosity and rancor ...

Each one of the divine religions considers itself as belonging to a goodly and blessed tree, the tree of the Merciful, and all other religious systems as belonging to a tree of evil, the tree of Satan. For this reason they heap execration and abuse upon each other. This is clearly apparent in books of historical record and prevailed until the time of the appearance of Bahá’u’lláh.

When the light of Bahá’u’lláh dawned from the East, He proclaimed the promise of the oneness of humanity." Abdu’l-Baha, The Promulgation of Universal Peace, pp. 265–267.

یعنی: «از ابتدای تاریخ بشریت تا به امروز، ادیان مختلف جهان همدیگر را لعن کرده و یکدیگر را باطل اعلام می‌کردند. هر دینی دیگری را خالی از وجه الله و رحمت او می‌پنداشت و آن را در مسیر مستقیم عذاب الهی می‌دید. لذا همدیگر را به شدت طرد کرده و با همدیگر دشمنی و کینه داشتند... هر کدام از ادیان الهی خود را متعلق به درخت خوب و مبارک می‌پنداشت و تمام ادیان دیگر را متعلق به درخت شر و شیطان. به همین دلیل همدیگر را لعن و نفرین. این واضحا در کتب تاریخی مشهود است، تا اینکه بهاءالله ظهور فرمود. وقتی نور بهاءالله از شرق طلوع کرد، او وعده وحدت عالم انسانی را اعلام نمود.»

[19]- «تاللّه لن یقبل الیوم من احدٍ شیئ الّا بعد حبّه و کفى اللّه بذلک لشهید و خبیر. و لو احدٌ یعبد اللّه من اوّل الّذى لا اوّل له الی آخر الّذى یعجز عن احصائه المحصین و لم یکن فى قلبه حبّ هذا الغلام لن یقبل ابداً بل یضربون الملئکة اعماله علی رأسه الی ان یرجعه الی مقرّ المشرکین فى اسفل الحجیم»: یعنی: «قسم به خدا امروز از هیچ کس هیچ چیز پذیرفته نمی شود مگر بعد از محبت داشتن به او (یعنی بهاءالله) و خداوند برای این امر به عنوان شاهد و آگاه کافیست. اگر کسی از اولی که برای آن ابتدایی نیست تا آخری که شمارندگان نمی‌توانند آن را بشمارند (یعنی از ازل تا ابد)، خداوند را عبادت کند اما در قلبش محبت این غلام (یعنی بهاءالله) نباشد، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، بلکه فرشتگان اعمالش را بر سرش می‌کوبند تا اینکه او را به جایگاه مشرکان در پست ترین نقطه جهنم بازگردانند»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 81، صص 474-475

[20]- «دوم تعلیم حضرت بهاءالله، وحدت عالم انسانی است. جمیع بشر، نوع انسان‌اند. جمیع، بندگان الهی»: عبدالبهاء، خطابات، ج2، ص145.

-[21] «ما نباید خود را به‌پسندیم بلکه سایرین را بهتر بدانیم حتّی نفوسی که مؤمن نیستند»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، باب 47، ص 326 (به نقل از عبدالبهاء).

-[22] «نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»: بهاءالله، بدیع، ص 213.

[23]- «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است؛ تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»: بهاءالله، بدیع، ص 140؛ «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8، مطلب 53 (شجره یابسه لایق نار است)، ص 39.

-[24] بهاءالله، مجموعه الواح مبارکه، ص 265.

-[25] «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض ... و واحد من هؤلاء عند الله خیر من الف الف نفس من دونهم»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب مقام احبای الهی، ص 353 (به نقل از بهاءالله).

-[26] «نوع انسان جمیعاً در ظلّ رحمت پروردگار است نهایت بعضی ناقص هستند باید اکمال گردند جاهل هستند باید تعلیم یابند مریض هستند باید معالجه شوند خوابند باید بیدار گردند. طفل را نباید مبغوض داشت که چرا طفلی؟ باید او را تربیت نمود. مریض را نباید مبغوض داشت که چرا ناخوشی؟ باید نهایت رحمت و محبّت به او داشت. از این واضح شد که عداوت مابین ادیان باید بکلّی محو گردد؛ ظلم و اعتساف بر داشته شود و بالعکس نهایت الفت و محبّت جاری گردد»: عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 146.

-[27] «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است؛ تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»: بهاءالله، بدیع، ص 140.

-[28] «باید گوسفندان الهی با یکدیگر در کمال الفت باشند اگر یکی جدا شود او را بیاورند و همراه نمایند»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 44.

-[29] «راجع به احبائی که به واسطه غفلت و نادانی از تشکیلات اداری منفصل شوند سوال نموده بودید که آیا به محافل عمومی دعوت شوند یا خیر؟ فرمودند: دعوت آنان جایز نه و نسبت به کسانی که از جامعه امر منفصل شده‌اند آیا سلام و کلام با آنها جایز است یا نه؟ فرمودند اگر چنان چه انفصال روحانی است تکلم به هیچ وجه جائز نه»: افندی، شوقی، توقیعات مبارکه (سنه 102-109)، صص 94 و 95.

-[30]«عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان» یعنی: «با سایر ادیان به صفا و محبت معاشرت کنید»: بهاءالله، اقدس، ص 137.

-[31] «لعمرالله حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب الواح مبارکه درباره‌ شیعه، صص 140 و 141؛ «إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین» یعنی: بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب لوح مباهله، ص 280 (به نقل از بهاءالله).

-[32] «حضرت یزدان انسانرا تاج فضل و احسان بر سر نهاده تا بهر ذی روحی ودود و مهربان باشد و سبب ظهور علویت عالم انسان گردد»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 8، ص 227.

-[33] «انتم یا احباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآیاته و عذاب المحتوم لمن كفر بالله و كان من المشركین» یعنی: «ای احبای خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده، و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است (یعنی منکرین بهاییت)»: بهاءالله، مجموعه الواح مبارکه، ص 216.

-[34] «جمیع را خدا خلق کرده. جمیع، اطفال الهی هستند. خدا کلّ را رزق میدهد؛ کلّ را می‌پروراند؛ به کلّ مهربان است؛ چرا ما نامهربان باشیم؟»: عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 146.

-[35] «یك شخص كباب فروش آهسته گفت: باز بابی‌ها آفتابی شدند! جمال مبارك به میرزا محمدقلی فرمودند: بزن توی دهنش! میرزا محمد قلی ریش او را گرفته توی سرش می‌زد»:مؤید، خاطرات حبیب، ج 1، ص 266 (به نقل از عبدالبهاء).

-[36] «محبـت سبب حیاتست، جـدائی سبب ممـات»: عبدالبهاء، خطابات، ج 1، ص 153.

-[37] «با نفوس معرض که اعراض‌شان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء‌ آمر قدیم»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8، مطلب 94 (معاشرت با معرضین جایز نه)، ص 74.

-[38] «ادب از سجیه‌ء انسان است و به او از دونش ممتاز و هر نفسی كه به او فائز نشده البته عدمش بر وجودش رجحان داشته و دارد»: بهاءالله، بدیع، صص203 و 204.

-[39] «تعالیم الهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 355.

-[40] بهاءالله خطاب به منکرینش از جمله صبح ازل و طرفداران او چنین می‌گوید: «یا ایها الحمیر (ای خر) حق (بهاءالله) آن چه بفرماید حق است و به کلمات مشرکین باطل نشود»: بهاءالله، بدیع، ص 174؛« قل یا ایها الحمیر انّا حفظناه و ربّیناه و وصفناه و اذکرناه ...» یعنی: « بگو ای خر، ما او را حفظ کردیم و پروراندیم و توصیف کردیم و یاد کردیم...» :بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص 542؛ « احفظ نفسک بان لا یقلّبک کبر العمائم من کلّ مبغضٍ حمیر ...» یعنی: «خودت را حفظ کن از اینکه از میان دشمنان خر، افراد عمامه بزرگ (یعنی علمای اسلام!) تو را (از بهاییت) بر نگردانند»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 83، ص 504 « قل انّک انت یا حمیر ما اطّلعت باصل الامر ...» یعنی: «بگو ای خر، از اصل ماجرا مطلع نشده ای...» بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص 544؛ « قل یا ایها الحمیر انّا حفظناه و ربّیناه و وصفناه و اذکرناه ... نعلم ما علّمک ابیک فى اللّیالی و الایام و وسوس فى صدرک و نفخ فیک من روحى الّتى بها ینقلب کلّ انسانٍ و یصیر حمیرا» یعنی: «بگو ای خر، ما او را حفظ کردیم و پروراندیم و توصیف کردیم و یاد کردیم ... ما می دانیم پدرت در شب و روز به تو چه آموخت و تو را فریب داد و در تو دمید از روح ما که هر انسانی توسط آن دگرگون شده و تبدیل به خر می شود.»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 86، ص -3542

-[41] معین، فرهنگ فارسی.

-[42] «و چون میرزا یحیی ازل در ادرنه با آثار و اعمال و گفتارهای برادر بزرگوار (حضرت بهاءالله) مخالفت ورزید ... از درجه‌ء خود و رتبه‌ء اتفاق و اتحاد سقوط یافتند (چون قبلا با بهاءالله متحد و متفق بودند) و متدرجا در الواح و آثار و مرسلات صادره (از بهاءالله) به رموز و اشارات و القابی از قبیل مشرک بالله و عِجل (گوساله) و جُعَل (حشره‌ای که روی مدفوع حیوانات می‌نشیند) و طاغوت و شیطان و ابلیس و برکه منتنه (بد بو) خبیثه و طنین ذباب (مگس) و امثالها نامبرده شدند»: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج 5، صص 345 و 346.

[43]- «وَ لَو انّى فِى تِلْکَ الاَیامِ الَّتِى أحاطَتَنِى کِلابُ الاَرْضِ وَ سَبْعُ البِلادِ...» یعنی: «و اگر در آن ایام که توسط سگان زمین و درندگان سرزمین ها احاطه شده بودم ...»:بهاءالله، جواهر الأسرار، عبارت دوم، ص 4.

[44]- «اف لک یا خنزیر و بما اکتسبت یداک» یعنی: «اف بر تو ای خوک به خاطر آنچه که انجام می دهی»: اشراق خاوری، رحیق مختوم، ج 2، ص27.

-[45] «من ینکر هذا الفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم» یعنی: «هر کس که این فضل ظاهر متعالی منیر را انکار کند، شایسته است برای او که حالش را از مادرش بپرسد پس به پایین جهنم خواهد رفت»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب منکرین امرالله، ص 355؛ و «قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء) فقد دخل الشیطان علی فراش امه» یعنی: «بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است»: اشراق خاوری، گنج شایگان، ص 79.

-[46] «یا اهل بها شما مشارق محبّت و مطالع عنایت الهی بوده و هستید لسان را بسبّ و لعن احدی میالائید ... سبب حزن مشوید»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، باب 47، ص 322. (به نقل از لوح بشارات بهاءالله)

-[47] «چون ابلهان مغرور خرفند نه صدف پر گهر. چون جعل سرمست بوی گلخنند نه رایحه گلشن معطّر. کِرممهینند در اسفل زمین مکین نه طیور علّیین. خفّاش ظلمتند نه نور پاش افق مبین. هر دم بهانه آرند و چون زاغان جفا در گلخن خزان لانه و آشیانه نمایند»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، صص ‏‏442 و 443 ؛ و «ایها النجمان البازغان فی افق محبّة اللّه قد حمی الوطیس و فار التنور و تشهق الطاوس و نعب الغراب و صفر العقاب و خضعت الاعناق و ذلّت الرقاب سبّوح قدّوس ربّ السرّ المصون و الرمز المكنون «انّ فی ذلك لآیة لقوم یعقلون» فانظر الی ما یقول الغافلون الناكثون الناكصون علی اعقابهم و هم عن فضل ربّك لمحجوبون «ذرهم فی خوضهم یلعبون» حتّی یأتیهم نبأ ما كانوا به یستهزءون «سیستدرجهم ربّهم من حیث لا یشعرون» أ تظنّان انّهم یفهمون او یدركون «كلّا ان هم الّا صمّ بكم عمی لا یعقلون» و البهاء علیكما من ربّكما القیوم: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 2، صص 234 و 235.

-[48] «گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختام مشک معطر به مشام رسانید. ‏خائنان را ملجا و پناه گردید»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 160.

-[49] «با شخص ظالم و یا خائن و یا سارق نمی‌شود مهربانی نمود. زیرا مهربانی سبب طغیان او می‌گردد»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 211.

-[50] «گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختام مشک معطر به مشام رسانید. ‏خائنان را ملجا و پناه گردید ‏و مضطربان را سبب راحت دل و جان»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 160.

-[51] «اگر گرگی را رأفت و مهربانی نمایی این ظلم به گوسفند است»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 212.

-[52] «دشمن را دوست ببینید ‏و اهرمن را ملائکه شمارید. ‏جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید»:عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 160.

-[53] «با شخص ظالم و یا خائن و یا سارق نمی‌شود مهربانی نمود. زیرا مهربانی سبب طغیان او می‌گردد»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 3، ص 211.

-[54] «بمجرّد اینکه خود را از دیگران ممتاز به‌بینیم از طریق نجات و فلاح دور شده‌ایم»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، باب 47، ص 326 (به نقل از عبدالبهاء).

-[55] «من ینکر هذا الفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم» یعنی: «هر کس که این فضل ظاهر متعالی منیر را انکار کند، شایسته است برای او که حالش را از مادرش بپرسد پس به پایین جهنم خواهد رفت»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، باب منکرین امرالله، ص 355؛ و «قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء) فقد دخل الشیطان علی فراش امه» یعنی: «بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است»: اشراق خاوری، گنج شایگان، ص 79.

-[56] «باید ... دشمنانرا محبّت کرد و مبغضانرا موّدت نمود»: عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 288.

-[57] «ثم اعلم بان الله حرم علی احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین»: «بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکان (منکران بهاییت) و منافقان را حرام کرده است» اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 4، ص 280.

-[58] عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 288.

[59]- اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8،، صص 38-39.

[60]- محفل روحانی ملی بهاییان آلمان، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، منتخب 95.

-[61] «قل مت بغیظک یا ایها الذی تنکر هذا الفضل»: بهاءالله، بدیع، ص 213.

[62]- «مت بغیظک یا ایها المشرک الکفّار»: بهاءالله، آثار قلم اعلی، لوح 64، ص 276.

[63]- عبدالبهاء، مکاتیب، ج 1، ص 355.

-[64]«در اکثر مجامع و [یک کلمه ناخوانا] علی الخصوص آن روز، پس از بیان تعالیم و پیام الهی، ذکر فلاسفه را بمزاح می فرمودند که «می گویند «اگر عالم روحانی یا ملکوتی می بود ما احساس می نمودیم» با وجودیکه عدم احساس شانی نیست. هر گاه عدم احساس کمالی باشد، باید بگوییم گاو فیلسوف اعظم است که بدون زحمت درس و تحصیل ابدا احساس غیر عالم حیوانی ندارد.» این بیان و مزاح مبارک که گاو فیلسوف اعظمست، بسیار سبب خنده و مذاکرهی بین اهل مجلس شد و بعد از مجلس چند نفر از رجال و نساء محترمه رجا نموده در اتومبیل آنها بگردش تشریف بردند. از قضا در حین سرعت مرکب مبارک در یکی از خیابانها یک گله گاو از دور نمایان و چون نزدیک اتومبیل می شوند همه رم و فرار می کنند. فورا خانم ها عرض می نمایند آقا جماعت فلاسفه را ببینید که چطور از اتومبیل فرار می کنند. آنقدر وجود مبارک می خندند که از خنده خسته می شوند»: زرقانی،بدائع الآثار، ج 1، ص 178.

[65]- «لا تنسب الی نفس ما لا تحبّه لنفسک و لا تقل ما لا تفعل»: بهاءالله، کلمات مکنونه عربی، شماره 29.

[66]- به متن همین فصل از کتاب مراجعه کنید.




شما اینجا هستید: فهرست کتاب آواز دهل: پژوهشی در تعالیم منسوب به میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله »»»   تعلیم دوم: وحدت عالم انسانی: بخوانیم و بیاندیشیم! صص 123-140

برای بازگشت به فهرست: اینجا را کلیک کنید.

برای دانلود کل کتاب به صورت پی دی اف: اینجا را کلیک کنید.

برای مطالعه قسمت بعدی اینجا را کلیک کنید: تعلیم سوم: دین باید سبب الفت و محبت باشد: دیدگاه نخست: آیا این تعلیم، تازگی دارد و پیش از اعلان بهاییان، شنیده نشده بود؟ صص 141-146

برای مطالعه قسمت قبلی اینجا را کلیک کنید: تعلیم دوم: وحدت عالم انسانی: دیدگاه نخست: آیا مؤسّسان بهاییت، به وحدت عالم انسانی معتقد بوده‌اند؟ قسمت دوم، صص 105-122

آئین بهایی، دیانت بهایی، تعاليم بهايي، بهائيت، بهاییت، بهایی پژوهی، بابیت، بابیه، شیخیه، بیانی، بابی، بابیان، بهاییان، ازلیان، ریمی، تعالیم دوازده گانه بهایی، تعالیم بهاییت، سید کاظم رشتی، سید علی محمد باب، علی محمد باب، سید باب، باب، میرزا حسین علی نوری، بهاء الله، حضرت محبوب، جمال مبارک، صبح ازل، عباس افندی، عبدالبهاء، شوقی، شوقیافندی، ولی امرالله، طاهره قرةالعین، روحیه ماکسول، زرین تاج، ملا محمد زرندی، چارلز میسون ریمی، ریمی، اشراق خاوری، فاضل مازندرانی، اسلمنت، محمد علی فیضی، ابوالفضل گلپایگانی، مهدی گلپایگانی، ابن الذئب، من یظهره الله، مسعود بسیطی، زهرا مرادی، آوازدهل، اقدس، ایقان، بدیع، بیان، مبین، خطابات، مکاتیب، کلمات مبارکه مکنونه، اشراقات، اقتدارات، الواح مبارکه، مفاوضات، کتاب عهدی، الواح وصایا، رساله سوال و جواب، پیام ملکوت، گنجینه حدود و احکام، اسرارالآثار، اشراقات، ادعیه حضرت محبوب، کشف الغطاء، آثار قلم اعلی، گلزار تعالیم بهایی، مطبوعات امری، احباء، احباءالله، احبای خدا، اغنام الله، اغنام الهی، اهل بها، حروف حی، ایادیان امرالله، تاریخچه بهاییت، بهایی پژوهی، تاریخ بدیع، تقویم بهایی، ایام هاء، طرد روحانی، طرد اداری، فرق ضاله، فرقه ضاله، توبه نامه باب، پیامبر عصر جدید، مظاهر ظهور الهی، مشرق الاذکار، محرومیت از تحصیل، همه بار یک دارید، سیاهان آفریقایی، سازمان تبیین، سازمان تشریع، حیفا،حقوق الله، بخوانیم و بیاندیشیم، تحرّي حقيقت، ترك تقاليد، وحدت عالم انساني، دين بايد سبب الفت و محبت باشد، تطابق دين با علم و عقل، ترك تعصبات، تعديل معيشت عمومي، بيت‌العدل، محكمه كبری، تعليم و تربيت عمومي، تربیت اجباري، وحدت لسان، وحدت زبان و خط، تساوي حقوق رجال و نساء، تساوی حقوق زنان و مردان، صلح عمومي، تحريم جنگ، جهان بشري محتاج نفثات روح القدس است، نفثات روح القدس، وحدت اساس ادیان، تعصب نژادی، تعصب جنسی،

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

اطلاعات اضافی

Real Time Web Analytics